دولت و دانشگاه؛ از حمایت تا دخالت
«دولت تا چه میزان میتواند در انتخاب رئیس دانشگاه و حتی مدیر گروه دخالت داشته باشد؟» این سؤالی مهم درباره رابطه دولت و دانشگاه است که معاون اول رئیسجمهور بار دیگر آن را در سطح عمومی مطرح کرد.

روزنامه ایران در گزارشی نوشت:
«دولت تا چه میزان میتواند در انتخاب رئیس دانشگاه و حتی مدیر گروه دخالت داشته باشد؟» این سؤالی مهم درباره رابطه دولت و دانشگاه است که معاون اول رئیسجمهور بار دیگر آن را در سطح عمومی مطرح کرد. محمدرضا عارف این پرسش را دیروز و در «سی و دومین آیین نکوداشت اعضای هیأت علمی نمونه کشوری» پیش کشید. اساساً در ایران رابطه دولت و دانشگاه همچون مسألهای حلنشده است، حل نشده مانند بسیاری از معضلات، روابط و سازوکارهای دیگر اجتماعی و حکمرانی که حل نشده باقی مانده است. درست به دلیل همین حل نشدگی، یعنی درست به این دلیل که سازوکار مشخص، تعریف شده و مورد توافق قرار گرفته درباره این رابطه وجود ندارد، ماهیت این رابطه را رویکرد، جهتگیری و نوع نگاه هر دولت به دانشگاه مشخص میکند. به این معنی که اگر دولتها قائل به حدی از استقلال برای دانشگاهها بودند، در 4 سال حضور آنان در قدرت، استقلال دانشگاهها در انتخاب رؤسای دانشگاهها بیشتر میشد. اما اگر دولتها چنین رویکردی نداشتند و از زوایای غیرعلمی به دانشگاه نگاه میکردند، طبیعتاً در انتخاب رؤسای دانشگاهها نیز شاخصهای غیرعلمی و گاه غیردانشگاهی دخالت داده میشد. بنابراین پرسشی که روز گذشته معاون اول رئیسجمهوری آن را پیش کشید، پرسش تازهای نیست، اما از آنجا که هنوز پاسخ متقن، دقیق و سرراستی برای این پرسش ارائه نشده است، طرح دوباره و حتی چندباره آن ضروری است.
باید سازوکاری اندیشید
محمدرضا عارف بیشتر قصد برجسته کردن راهبرد دولت وفاق ملی برای ارتقای جایگاه دانشگاه و منزلت اساتید دانشگاهی را در نظر داشت و بر همین اساس ضرورت بازتعریف رویکرد و رویه رایج در نگاه به دانشگاه و انتخاب رؤسای دانشگاهها را به عنوان خروجی و نتیجه نوع نگاه به دانشگاهها تأکید کرد.
به گزارش ایرنا، عارف گفت: «باید سازوکاری اندیشیده شود که رابطه حاکمیت و دانشگاه چگونه باشد و مشخص شود که دولت تا چه میزان میتواند در انتخاب رئیس دانشگاه و حتی مدیر گروه دخالت داشته باشد؟»
این درحالی است که در برخی از ادوار گذشته، رابطه دولت و دانشگاهها برای کنار گذاشتن نگاه غیرعلمی و غیردانشگاهی به نهاد آموزش عالی تا درنهایت فضایی علمی، مولد و توأم با آزادیهای قانونی و مشروع بر دانشگاه حاکم شود،کمرنگ میشد تا چالش سیاسی شدن افراطی دانشگاه یا منفعل شدن فضای آموزشی چالشی مداوم باشد.
چنانکه در برخی دورهها وجود پدیدههایی همچون دانشجویان ستارهدار یا اخراج اساتید، اسباب بحث و نارضایتی در جامعه دانشگاهی را پدید میآورد و نیروی فکری را که باید بر پژوهش و توسعه علم و فناوری متمرکز میشد درگیر حاشیه میساخت. کما اینکه در سالهای منتهی به روی کارآمدن دولت چهاردهم، کنار گذاشته شدن تعدادی از اساتید، آن هم براساس رویکرد جهتگیری سیاسی تصمیم گیران، خبرساز شد و به همین دلیل موضوع بررسی پرونده دانشجویان اخراجی یا تعلیقشده به یکی از دغدغههای اصلی مسعود پزشکیان و وزیر علوم تبدیل شد و به همین دلیل در صد روز اول دولت چهاردهم برای آنها تصمیمگیری و اقدام شد. تغییر رویکرد جدی در گزینشهای هیأت علمی یکی دیگر از تغییرات پدیدآمده نسبت به دانشگاه در دولت چهاردهم بود که معاون اول رئیسجمهور اواخر فروردین امسال به آن اشاره کرد: «در دوره گذشته فضای حاکم بر دانشگاهها امنیتی بود و دخالتهای افرادی که هیچ ارتباطی با دانشگاه نداشتند به اوج رسیده بود، اما در دولت چهاردهم حفظ حرمت استاد و دانشجو بسیار حائز اهمیت است.»
چالش انتخاب رؤسای دانشگاهها
بر همین قیاس شیوه انتخاب رؤسای دانشگاهها نیز از موضوعاتی بود که از ابتدای دولت مورد توجه رئیس جمهوری قرار گرفت. کما اینکه رئیس جمهوری، با مقایسه امکان انتصاب رؤسای دانشگاه از سوی وزیر علوم، با اختیار دیگر وزرا در انتصاب معاونان و مدیران وزارتخانههایشان، اختیار وزیر علوم برای انتخاب رؤسای دانشگاهها را دارای محدودیت توصیف کرد و خواستار شفافیت و زدودن نگاه سیاسی از این روند شد.
اشاره پزشکیان درباره اختیارات محدود وزیر علوم در انتصابات رؤسای دانشگاه، به آییننامه سال 1389 «مدیریت دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی» اشاره دارد که بر اساس آن رؤسای دانشگاهها با پیشنهاد وزیر علوم، اما با تأیید شورای عالی انقلاب فرهنگی منصوب میشوند. این رویه محدودیتهایی برای انتخاب رؤسای دانشگاهها ایجاد کرد، اما درعین حال در برخی دولتها از جمله در دولت یازدهم، انتصاب رؤسای برخی دانشگاهها به دلیل طولانی شدن روند تأیید، عملاً به بلاتکلیفی منجر شد. در دولت چهاردهم نیز در انتصاب رؤسای دانشگاههایی چون تهران، تربیت مدرس، علامه طباطبایی، کاشان و خوارزمی با این وضعیت بلاتکلیفی مواجه شد.
ضرورت ارتقای جایگاه دانشگاه
محمدرضا عارف پس از طرح این پرسشها، تأکید کرد: «باید ساز و کاری اندیشیده شود که رابطه دولت و دانشگاه چگونه باشد. فرض این است که دانشگاه به عنوان نهادی از جمهوری اسلامی ایران است و قاعدتاً وابستگی اداری با وزارت علوم و دولت دارد، اما (دولت) تا چه میزان میتواند در انتخاب رئیس دانشگاه و حتی مدیر گروه دخالت داشته باشد؟»
عارف منظور خود از طرح این نکات را نیز گفت: «زیرا انتظار داریم دانشگاهها به دولت کمک کنند و پیشنهادات روشن با توجه به سیاستهای کلی ارائه کنند.»
معاون اول رئیسجمهوری در بخش دیگری، با تأکید بر اینکه راهبرد دولت وفاق ملی در زمینه آموزش عالی ارتقای جایگاه دانشگاه و منزلت اساتید دانشگاهی است، بر جایگاه دانشگاهها به عنوان اتاق فکر اجرای برنامههای دولت تأکید کرد. این موضع عارف را میتوان در امتداد تأکیدهای مسعود پزشکیان بر ضرورت ایفای نقش متخصصان، کارشناسان و نخبگان دانشگاهی در راه حلیابی برای مسائل و مشکلات کشور دانست.
معاون اول رئیس جمهوری در عین حال با اشاره به پدیده مهاجرت در میان دانشحویان، گفت: «یک روند طولانی و گزینش علمی برای انتخاب اساتید دانشگاه مبنی بر تواناییهای علمی و شخصیتی برای نحوه برخورد با جوانان در کشور وجود دارد که این نشانگر جایگاه و نقش اساتید است که از این نقش مهم غفلت کردیم و منزلت استاد و ارتقای جایگاه آنان برای دولت حائز اهمیت اساسی است.»
در مقام نتیجه
همه دولتها، از جمله دولت چهاردهم تأکید داشتند و دارند که دانشگاه اتاق فکر دولت است و باید برای حل مسائل کشور به کمک دولت بیاید. اما آیا این «اتاق فکر» که باید برای حل مشکلات کشور راهکار بدهد، نمیتواند رئیس دانشگاه را انتخاب کند؟ و آیا باید، به قول عارف، حتی رئیس گروه را هم برای دانشگاه انتخاب کنند؟ به عبارت دیگر، اینکه نوع رابطه دولت و دانشگاه چطور باشد، بستگی به این دارد که به دانشگاه چطور نگاه شود. گفته عارف «فرض این است که دانشگاه به عنوان نهادی از جمهوری اسلامی ایران است و قاعدتاً وابستگی اداری با وزارت علوم و دولت دارد.»
یادداشت
نظام مدیریتی دانشگاه نیازمند بازنگری است
حسین سلیمی
رئیس پیشین دانشگاه علامه طباطبایی
در موضوع انتخاب رؤسای دانشگاهها باید چند عامل مهم را در نظر گرفت. نکته اول اینکه آیا دانشگاهها را یک مکان سیاسی و جناحی میدانیم یا یک مکان علمی و آکادمیک؟ در سالهای اخیر، انتخاب رؤسای دانشگاهها اغلب به ملاحظات سیاسی و جناحی مرتبط شده و ویژگیهای آکادمیک کمتر مورد توجه قرار گرفته است. باید تعیین تکلیف شود که آیا رئیس دانشگاه حتماً باید فردی مورد وثوق یک جناح سیاسی باشد، یا قابلیتهای علمی و مدیریتی مقبول جامعه دانشگاهی را داشته باشد؟نکته دوم اینکه دانشگاههای دولتی، بویژه دانشگاههای بزرگ، باید جایگاه نهادی خود را در نظام جمهوری اسلامی مشخص کنند. آیا دانشگاهها زیرمجموعه وزارت علوم، تحقیقات و فناوری هستند؟ آییننامه و قانون وزارت علوم، تحقیقات و فناوری اینگونه میگوید، اما در عمل دانشگاهها چه در عرصه قانونگذاری و چه در عرصه تصمیمگیری در حوزههای علمی، پژوهشی و فناوری، تابع حوزههای کاملاً متفاوتی هستند.
به عنوان مثال بسیاری از قوانینی که در دانشگاهها اعمال میشود، برخلاف بسیاری از کشورهای دنیا، از سوی خود دانشگاه وضع نمیشود. کشور ما جزو معدود کشورهایی است که قانون ورود دانشجو به دانشگاه از سوی مجلس تعیین میشود و گاهی از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی جابهجا میشود. در حالی که در اکثر کشورهای دنیا، فرآیند ورود دانشجو به دانشگاه در اختیار خود دانشگاههاست. در کشور ما وزارت علوم که از نظر قانونی متصدی دانشگاههای دولتی است، گاهی با ضوابط پذیرش دانشجو موافق نیست اما مجبور به اجرای آن است. در حوزه سرمایهگذاری در بخشهای دانشبنیان، تمام اختیارات و آییننامهها در اختیار معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری است و وزارت علوم در این زمینه اقتدار کافی ندارد که این مسأله گاهی موجب تنش میشود. آییننامههای مدیریت دانشگاهها و ارتقا نیز باید از مجرای شورای عالی انقلاب فرهنگی بگذرد و دانشگاهها نقش مستقیمی در آن ندارند. حتی سازمان گزینش و سنجش دانشجو نیز عملاً از وزارت علوم خارج شده و زیرمجموعه ریاست جمهوری قرار گرفته است. بنابراین وزارت علوم در زمینههای مهمی مانند تعیین رئیس، آییننامه مدیریت و ارتقا یا پذیرش دانشجو، عملاً اقتدار کافی ندارد و این مسأله موجب چندگانگی در مدیریت دانشگاهها شده است.
براساس تجربه مدیریت دانشگاه باید اشاره کنم که رئیس دانشگاه باید با ۱۸ سازمان حاکمیتی در تماس باشد و خواستهها و دیدگاههای آنها را در سیاستها و عملکردهای خود لحاظ کند؛ در حالی که گاهی خواستهها و گرایشهای این سازمانها با یکدیگر در تناقض است و ایجاد تعادل میان آنها بسیار دشوار است.
با توجه به این ملاحظات، به نظر میرسد نظام مدیریتی دانشگاهها نیازمند بازنگری جدی است. فضای شبکه جهانی دانش دگرگون شده و اگر دانشگاهها را به شیوه سنتی و با ترجیحات سیاسی و جناحی اداره کنیم، جایگاه آنها در شبکه جهانی علم تضعیف خواهد شد. در اکثر کشورهای دنیا، دانشگاهها به عنوان نهادهایی خودبسنده شناخته میشوند؛ هرچند هیچ دانشگاهی کاملاً مستقل نیست، اما منابع مالی متنوعی دارند و باید به مراجع مختلف پاسخگو باشند. این امر ایجاب میکند که از نظر مدیریتی نیز خودبسنده باشند.
دانشگاهها معمولاً بدنهای از اساتید باسابقه و ریشهدار دارند که در قالب سنا یا شورای دانشگاه نقشآفرینی میکنند. در بسیاری از کشورها، سنا یا شورای دانشگاه معرف و پیشنهاددهنده یا تصمیمگیرنده در مورد رئیس دانشگاه است. برای مثال، در انگلستان یا هندوستان، بالاترین مقام اجرایی کشور به صورت تشریفاتی ریاست دانشگاهها را بر عهده دارد اما معاون او که عملاً مدیریت دانشگاه را بر عهده دارد توسط سنا انتخاب و به رئیس تشریفاتی پیشنهاد میشود.
دانشگاهها زمانی میتوانند نقشآفرین باشند که خودبسنده باشند و بتوانند برنامههای درسی، منابع درسی، ارتباطات بینالمللی و گزینش استاد و دانشجو را بر اساس مکانیزمها و مکتب علمی و فکری خود کنترل کنند و در عین حال با نهادهای حاکمیتی هماهنگی لازم را داشته باشند. این امر ایجاب میکند که هم ماهیت و کارکرد دانشگاه و هم بنیاد و مکانیزم مدیریت دانشگاهها دگرگون شود تا بتوانند بالندگی لازم را داشته باشند.
سازوکار انتخاب رئیس دانشگاه چگونه است؟
امیرحسین بانکی پور
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
در سالهای اخیر روند انتخاب و تأیید رؤسای دانشگاههای کشور تحت نظارت شورای عالی انقلاب فرهنگی و کمیتهای منتخب از این شورا انجام میشود که ترکیبی از وزیر بهداشت، وزیر علوم، دبیر شورا، رئیس نهاد نمایندگی رهبری در دانشگاهها و یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی است. این کمیته مسئول بررسی و تأیید صلاحیت گزینههای پیشنهادی برای ریاست دانشگاههاست و تصمیمگیری در آن به صورت اجماعی صورت میگیرد. یعنی اعضا باید به توافق کامل برسند تا فردی به عنوان رئیس دانشگاه معرفی شود. در صورت نبود اجماع، موضوع به صحن شورای عالی انقلاب فرهنگی ارجاع داده میشود. روند کار به این صورت است که وزیر علوم یا وزیر بهداشت، رئیس دانشگاه آزاد اسلامی، یا سایر مراجع ذیربط، گزینههای پیشنهادی خود را به دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی معرفی میکنند و پس از تشکیل جلسه کمیته، صلاحیت این افراد بررسی میشود. ملاکهای بررسی شامل عملکرد چند ماهه فرد در دانشگاه، سوابق فعالیتی پیش از سرپرستی و برنامههای پیشنهادی است. همچنین، رئیس دانشگاه باید برنامهای دقیق و مدون ارائه دهد که مورد تأیید کمیته قرار گیرد. این سازوکار تا حدی توانسته پشتوانهای برای انتخاب رؤسای دانشگاهها باشد و از بروز نگرانیهای جدی جلوگیری کند، اما هنوز جای بحث و اصلاحات بیشتر وجود دارد. به نظر میرسد که دقت در گزینش و ارائه برنامههای دقیقتر از سوی رؤسا میتواند این روند را قویتر و اثربخشتر کند. با این حال، به دلایلی تاکنون تحولات جدی در این روال در شورا رخ نداده است. این روند، هرچند گامی مهم برای شفافیت و دقت در مدیریت دانشگاههاست، اما نیازمند بازنگری و تقویت بیشتر است تا بتواند نقش کلیدی رؤسای دانشگاهها را در ارتقای کیفیت آموزش عالی کشور به بهترین شکل ایفا کند.
ریشه مشکل در رویکرد کلان است
محمود نیلی احمدآبادی
رئیس پیشین دانشگاه تهران
مسأله انتخاب رؤسای دانشگاهها در ایران همچنان حل نشده باقی مانده است. علت این امر هم به عملکرد برخی شوراهای عالی فرهنگی بازمیگردد؛ جایی که انتخاب رؤسای دانشگاهها را منوط به مصوبه این شورا کردهاند.
بسیاری از صاحبنظران معتقدند چنین شوراها و نهادهایی، چندان به مشارکت مؤثر اعضای هیأت علمی دانشگاهها در فرآیند انتخاب رؤسای این نهادهای علمی اعتقادی ندارند و به همین دلیل این موضوع تا حدی رنگ و بوی سیاسی به خود گرفته است. از این رو همواره در این زمینه با مشکل مواجه بودهایم؛ مشکلی که ریشه آن نه در خود دانشگاهها، بلکه در رویکرد کلان و تصمیمگیریهای در سطح شوراهای عالی است.
در واقع این سیاستها موجب شدهاند که دانشگاهها از استقلال کافی در مدیریت برخوردار نباشند و فرآیند انتخاب رؤسای دانشگاهها بیشتر تحت تأثیر ملاحظات جناحی و تصمیمات بالادستی قرار گیرد. این در حالی است که تجربههای موفق جهانی نشان میدهد مشارکت فعال و تعیینکننده اعضای هیأت علمی دانشگاهها در انتخاب رئیس دانشگاه میتواند به ارتقای کیفیت مدیریت و افزایش رضایت جامعه دانشگاهی منجر شود.
به عنوان مثال در کشورهایی مانند کانادا و آمریکا، یک کمیته جستوجو (Search Committee) متشکل از اساتید باتجربه و افرادی که در سالهای پایانی فعالیت دانشگاهی خود هستند تشکیل میشود. این کمیته پس از انتشار فراخوان، درخواستهای متقاضیان را دریافت و بررسی میکند. در نهایت شورای دانشگاه که «سنا» نامیده میشود، فردی را برای ریاست دانشگاه انتخاب میکند که حتی ممکن است از خارج از همان دانشگاه باشد. در آلمان نیز نقش تعیینکننده در این فرآیند معمولاً با اعضای هیأت علمی است و اساتید و پژوهشگران دانشگاه نقش کلیدی در انتخاب رئیس دانشگاه دارند.
البته درباره کشور ما، نباید از یک واقعیت بگذریم که انتخابات رؤسای دانشگاهها تا حد زیادی به رویکرد وزرای علوم بستگی دارد. برخی از وزرای علوم، مشارکت اساتید را بسیار جدی میگیرند و با اعزام کمیتههای سه نفره یا حتی با آوردن موضوع به شورای دانشگاه، سعی در افزایش مشارکت دانشگاهیان در این امر دارند. در بسیاری از موارد، شورای عالی انقلاب فرهنگی نیز این رویکرد را میپذیرفت و اجازه میداد فرآیند انتخاب با مشارکت بیشتر اعضای هیأت علمی انجام شود.
اما در برخی دورهها وزارت علوم خود رأساً تصمیم میگرفت که این امر برای دانشگاهها مشکلاتی ایجاد میکرد؛ از جمله کاهش انگیزه اساتید، تضعیف روحیه مشارکت و افزایش نگرانیها درباره استقلال دانشگاه.
در مجموع به نظر میرسد بازنگری در این سیاستها و آییننامهها و فراهم کردن بستر مناسب برای مشارکت واقعی اعضای هیأت علمی دانشگاهها میتواند نقش مؤثری در بهبود مدیریت دانشگاهها و ارتقای جایگاه علمی کشور ایفا کند.
مزیتهای مشارکت دانشگاه در انتخاب رؤسا
سعدالله نصیری قیداری
رئیس سابق دانشگاه شهید بهشتی
از آقای عارف معاون اول محترم رئیسجمهور بابت سخنان ارزشمندشان در مناسبت گرامیداشت مقام معلم و همچنین تأکید بر اهمیت ارتباط دانشگاه با جامعه و دولت صمیمانه تشکر میکنم.
چرا که این سخنان ناظر بر دغدغههایی است که بارها طرح شده، اما هنوز به اتفاق نظر مبنی بر اینکه راهحل نهایی چه باشد، دست نیافتهایم.
از این رو دکتر عارف به درستی بر این نکته تأکید کردند که دانشگاهیان باید خودشان درباره نحوه ارتباط متقابل دانشگاه با جامعه و دولت نظر دهند و نقش فعالی ایفا کنند.
در این زمینه، تجربهای که در دولتهای یازدهم و دوازدهم در انتخاب رؤسای دانشگاهها داشتیم، بسیار قابل توجه است. در آن دوره، به دانشگاهیان – اعم از اساتید، دانشجویان و کارکنان – اجازه داده شد تا در فرآیند انتخاب رؤسای دانشگاهها مشارکت داشته باشند. این مشارکت، نه به صورت انتخابات مستقیم، بلکه به شکل استمزاج نظر دانشگاهیان درباره افراد واجد سه شرط مهم؛ مرتبه علمی، سابقه اجرایی و مقبولیت بود.
نتیجه این رویکرد، ثبات مدیریتی قابل توجهی بود؛ چرا که اکثر رؤسای منتخب توانستند دو دوره چهار ساله خود را به طور کامل به انجام برسانند، امری که در شرایط انتصابات معمول کمتر اتفاق میافتد.
این تجربه نشان داد وقتی دانشگاهیان در انتخاب مدیران نقش داشته باشند، نه تنها کیفیت مدیریت ارتقا مییابد، بلکه حمایت و همکاری اعضای دانشگاه نیز بیشتر میشود و انتقادات به صورت دوستانه و سازنده مطرح و رفع میشود.
در مقابل، اما انتصاب رؤسا بدون مشارکت دانشگاهیان، اغلب منجر به تغییرات مکرر و کاهش ثبات مدیریتی در دانشگاهها میشود. این امری است که تجربه ادوار گذشته به خوبی آن را تأیید میکند.
با وجود اعمال نظرهایی که از سوی برخی نهادها مانند کمیسیون آموزش مجلس و برخی شوراهای عالیمرتبط برای محدود کردن این مشارکت دانشگاهیان در انتخاب رؤسای دانشگاهها وجود داشت، اما این شیوه درست تا حدی ادامه یافت و نتایج مثبتی هم به همراه داشت.
به باور من، احترام به نظر دانشگاهیان و ایجاد زمینههای دخالت منطقی آنان در انتخاب رؤسای دانشگاهها، کلید موفقیت و پیشرفت دانشگاهها است و باید بیش از پیش مورد توجه قرار گیرد.
همانطور که یکی از اساتید نمونه کشور نیز به درستی اشاره کرد، لازم است نهادهای مختلف به استقلال دانشگاه احترام بگذارند و اجازه دهند دانشگاهیان نقش واقعی و مؤثری در انتخاب مدیران خود داشته باشند تا بتوانند با ثبات و قدرت، برنامههای علمی و فرهنگی خود را پیش ببرند.
صدای دانشگاه خیلی کم شنیده میشود
حسین حسینی
سرپرست دانشگاه تهران
محمد رضا عارف معاون اول رئیسجمهور روز گذشته در دومین آیین نکوداشت اعضای هیأت علمی نمونه کشوری که در تالار علامه امینی دانشگاه تهران برگزار شد، گفت: «باید ساز و کاری اندیشیده شود که رابطه حاکمیت و دانشگاه چگونه باشد. فرض این است که دانشگاه نهادی از جمهوری اسلامی ایران است و قاعدتاً وابستگی اداری با وزارت علوم و دولت دارد، اما تا چه میزان میتواند در انتخاب رئیس دانشگاه و حتی مدیر گروه دخالت داشته باشد. انتظار داریم دانشگاهها به دولت کمک و پیشنهادهای روشن با توجه به سیاستهای کلی ارائه کنند.»
دکتر حسین حسینی سرپرست دانشگاه تهران در گفتوگو با «ایران» در پاسخ به این سؤال عارف که دولت تا چه میزان میتواند در انتخاب رؤسای دانشگاهها نقش داشته باشد، میگوید: «به طور کلی دولت در انتخاب رئیس دانشگاه نقش دارد، به تعبیر دیگر در واقع وزیر علوم رئیس دانشگاه را انتخاب میکند، اما نهادهای بیرونی نیز نقش مهمی دارند. دولت میتواند برای موضوع تعیین رؤسای دانشگاهها شاخصهایی را اعلام کند.»
او با اشاره به اینکه رؤسای دانشگاه برخی از کشورهای خارجی عضو هیأت دولت هم هستند، میگوید: «در برخی از کشورها مانند روسیه، رئیس دو دانشگاه بزرگ مسکو و سن پطرزبورگ از اعضای هیأت دولت هستند و حکم آنها را هم رئیس جمهوری امضا میکند. به غیر از این مسأله در شاخص انتخاب رئیس دانشگاه باید فردی انتخاب شود که از جنبههای مختلف با تجربه باشد. مثلاً اینکه آیا او فردی بوده است که فقط در تولید علم و مقاله فعال بوده یا در نگاه کلان جامعه و مسائل اجتماعی نیز مؤثر بوده و ورود داشته است. یعنی یک فرد را تک جانبه نبینیم، بلکه نگاهی چند جانبه به یک رئیس دانشگاه داشته باشیم. من هم فکر میکنم نگاه وزیر علوم باید برخاسته از چنین معیاری باشد.»
سرپرست دانشگاه تهران درباره اهمیت ارتباط دانشگاه با دولت و اینکه طبق گفته معاون اول رئیسجمهور مبنی بر اینکه از دانشگاه انتظار داریم در همه بخشها به دولت کمک کند، میگوید: «مبحثی که معاون اول رئیسجمهور در دومین آیین نکوداشت اعضای هیأت علمی نمونه کشور به آن اشاره کردند، قبلاً از سوی رئیسجمهوری نیز به طور مکرر مطرح شده بود. به این منظور که دانشگاهها به کمک دولت بیایند و برای چالشهایی که داریم راهکار ارائه بدهیم.»
حسینی با تأکید بر اینکه دانشگاهها به وظایف خود عمل میکنند میگوید: «به نظر میآید این موضوع یک بخش مهم دارد و آن این است که دانشگاهها در بیان بسیاری از مسائل و ناترازیهایی که در کشور وجود دارد به وظایف ذاتی خود عمل کردهاند. اما واقعیت این است که صدایی از طرف مقابل خود دریافت نکردهاند.»
او با اشاره به اینکه دانشگاهها بسیاری از مسائل اجتماعی را هشدار داده بودند، میگوید: «یکی از موضوعاتی که خیلی مورد توجه بوده آسیبهای اجتماعی است. بسیاری از آسیبهای اجتماعی که اکنون به عنوان آسیبهای زیر پوست شهر مطرح میشود، بیشتر از دو دهه پیش از سوی صاحبنظران حوزه علوم اجتماعی دانشگاههای ما بیان شده بود. همچنین در بحث ناترازی، محیط زیست، برق و انرژی و سایر موارد، موضوعات متعددی بیان شده است. انتظار است مسئولان متناسب با پیامی که از طرف بدنه علمی کشور به آنان منتقل میشود بخشی از این پیامها را به سازو کارهای اجرایی تبدیل کند.»
سرپرست دانشگاه تهران درباره تعامل دولت و دانشگاه میگوید: «در حال حاضر دانشگاهها احساس میکنند صدایشان خیلی کم شنیده میشود و از طرف دیگر صنعت و دستگاهها به صورت موردی از ظرفیت استادان ما استفاده میکنند نه از کل ظرفیت دانشگاه. یعنی ما در دانشگاهها صدها طرح مرتبط با صنعت داریم ولی این طرحها به صورت محدود مورد استفاده قرار گرفته است. باید به کل دانشگاه نگاه شود نه موردی و دستگاههای مربوطه این مسائل را به دانشگاه اعلام کنند. مانند کاری که دانشگاه تهران یک زمانی در مورد سیلاب در کشور و سد گتوند انجام داد.»
حسینی با بیان اینکه ما ظرفیتهای خوبی در دانشگاهها داریم توضیح میدهد: «ما در دانشگاه تهران در ارتباط با سیلابهایی که در برخی از نقاط مختلف کشور رخ میدهد گزارشهایی ارائه دادیم که به خودی خود میتواند یک سند ملی باشد. برای تهیه این گزارش صدها عضو هیأت علمی کشور در گروههای مختلف جمع شدند و آن را تهیه و تنظیم کردند تا بگویند چه راهکارهای علمی میتوان در مواجهه با سیل در کشور داشت. این اقدام در دانشگاهها میتواند مورد توجه قرار بگیرد. علیرغم اینکه ما در دانشگاه با کمبود جدی در زمینه زیرساختها روبهرو هستیم ولی از نظر نیروی انسانی ظرفیت منحصر به فردی در منطقه داریم. مثلاً در حوزه هوش مصنوعی ظرفیتهای خوبی داریم که دستگاهها میتوانند از توانایی دانشگاهها برای به کارگیری آن استفاده کنند.»