افزایش ۸۳ درصدی تعرفه برق در راه است؟
با توجه به پیشنویس منتشرشده توسط وزارت نیرو، تعرفههای جدید برق از ابتدای خردادماه ۱۴۰۴ اجرایی خواهند شد.

روزنامه آرمان امروز در گزارشی نوشت:
با توجه به پیشنویس منتشرشده توسط وزارت نیرو، تعرفههای جدید برق از ابتدای خردادماه ۱۴۰۴ اجرایی خواهند شد. این تغییرات با هدف مدیریت مصرف انرژی و کاهش یارانههای پرداختی دولت در حوزه برق طراحی شدهاند. در ادامه، به بررسی جزئیات این افزایش تعرفهها، تأثیرات اقتصادی آن بر جامعه، دلایل ناکامی اقدامات فرهنگی در مدیریت مصرف، و تحلیل الگوی مصرف میپردازیم.
افزایش تعرفهها: جزئیات و میزان تغییرات
بر اساس اعلام شرکت توانیر، تعرفههای برق خانگی در ماههای غیرگرم (از مهر تا اردیبهشت) بهطور متوسط ۳۸ درصد افزایش یافتهاند. اما این افزایش برای برخی گروههای مصرفی بیشتر بوده است. بهعنوان مثال، مشترکانی که مصرف ماهانه آنها بین ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلووات ساعت است، با افزایش تعرفهای تا ۸۳ درصد مواجه شدهاند. همچنین، برای مصرف بین ۳۰۰ تا ۴۵۰ کیلووات ساعت، افزایش تعرفه تا ۷۸ درصد گزارش شده است. ساختار تعرفهگذاری جدید بهصورت پلکانی طراحی شده است. برای مشترکان پرمصرف، تعرفهها بهشرح زیر محاسبه میشوند:
– تا میزان الگوی مصرف: نیمبرابر هزینه تأمین برق
– تا ۱.۵ برابر الگو: ۱.۵ برابر هزینه تأمین
– تا ۲.۵ برابر الگو: ۲.۵ برابر هزینه تأمین
– بیشتر از ۲.۵ برابر الگو: ۵ برابر هزینه تأمین
این ساختار بهمنظور تشویق به مصرف بهینه و کاهش مصرف غیرضروری طراحی شده است.
تأثیرات اقتصادی بر خانوارها
با توجه به شرایط اقتصادی کنونی کشور، افزایش تعرفههای برق میتواند فشار مضاعفی بر خانوارها وارد کند. بر اساس آمار، ۷۵ درصد مشترکان برق، مصرفی زیر الگوی تعیینشده (۲۰۰ کیلووات ساعت در ماه) دارند و مبلغ قبض آنها حدود ۱۸ هزار تومان است. اما برای مشترکانی که مصرف آنها تا مرز ۸۰۰ کیلووات ساعت میرسد، مبلغ قبض میتواند تا حدود یک میلیون و ۸۰۰ هزار تومان افزایش یابد.
این افزایش هزینهها، بهویژه برای خانوارهای با درآمد متوسط و پایین، میتواند منجر به کاهش توان خرید و افزایش نارضایتی عمومی شود. اگرچه دولت برای مشترکان تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) و سازمان بهزیستی، تعرفه برق تا الگوی مصرف را رایگان اعلام کرده است، اما سایر خانوارها همچنان با افزایش هزینهها مواجه هستند.
ناکامی اقدامات فرهنگی در مدیریت مصرف
در سالهای گذشته، دولت تلاشهایی برای ترویج فرهنگ مصرف بهینه برق انجام داده است. اما این اقدامات بهدلایل مختلفی نتوانستهاند به نتایج مطلوبی دست یابند:
1. عدم استمرار و پیوستگی برنامهها: کمبود برنامههای مستمر و جامع در زمینه آموزش و آگاهیبخشی به مردم.
2. نبود مشوقهای مالی مؤثر: عدم ارائه مشوقهای مالی جذاب برای مشترکانی که مصرف خود را کاهش میدهند.
3. عدم دسترسی به تجهیزات کممصرف: هزینه بالای تجهیزات برقی کممصرف و عدم حمایت کافی برای تهیه آنها.
4. عدم اطلاعرسانی مناسب: کمبود اطلاعات دقیق و شفاف درباره مزایای مصرف بهینه و تأثیرات آن بر هزینهها.
این عوامل باعث شدهاند که اقدامات فرهنگی در زمینه مدیریت مصرف برق به نتایج قابلتوجهی نرسند.
الگوی مصرف: ضرورت یا محدودیت؟
تعیین الگوی مصرف برق برای مناطق مختلف کشور، با توجه به شرایط اقلیمی و نیازهای متفاوت، اقدامی منطقی بهنظر میرسد. این الگوها میتوانند بهعنوان معیاری برای تشویق به مصرف بهینه و جلوگیری از اسراف عمل کنند.
اما باید توجه داشت که تعیین الگوهای مصرف باید با درنظر گرفتن شرایط واقعی زندگی مردم، امکانات موجود، و تفاوتهای فرهنگی و اقتصادی انجام شود. در غیر این صورت، ممکن است بهجای تشویق به مصرف بهینه، منجر به نارضایتی و احساس بیعدالتی در بین مردم شود.
حتماً! این بخش رو تفصیلیتر و تحلیلیتر مینویسم و چند مثال از کشورهایی که مصرف بالای برق دارند ولی توسعهیافتگی بیشتری پیدا کردهاند هم اضافه میکنم:
مصرف بیشتر برق: نشانه توسعه یا اسراف؟
مصرف انرژی، بهویژه برق، یکی از شاخصهای کلیدی توسعه اقتصادی و صنعتی در قرن بیستویکم محسوب میشود. برق بهعنوان زیرساختی حیاتی برای فعالیتهای صنعتی، خدماتی، کشاورزی و حتی آموزشی و فرهنگی، نقشی تعیینکننده در پیشرفت کشورها ایفا میکند. با این حال، این گزاره که «مصرف بیشتر برق لزوماً نشانه توسعه است»، نیازمند نگاهی دقیقتر و تحلیلمحورتر است.
در بسیاری از کشورها، افزایش مصرف برق همزمان با رشد اقتصادی، صنعتیشدن، و ارتقاء سطح رفاه اجتماعی رخ داده است. برای مثال:
ایالات متحده آمریکا: یکی از بالاترین سرانههای مصرف برق را در جهان دارد. مصرف برق در آمریکا نهتنها ناشی از مصارف خانگی، بلکه بیشتر به دلیل فعالیتهای عظیم صنعتی، فناوریهای پیشرفته، و زیرساختهای گسترده حملونقل و خدمات است. در عین حال، بهرهوری انرژی در صنایع و سیستمهای هوشمند مدیریت مصرف، به آمریکا کمک کرده است که این مصرف بالا را به توسعه پایدار پیوند بزند.
آلمان: اگرچه مصرف برق سرانهاش کمتر از آمریکاست، اما همچنان بالاست. آلمان از پیشگامان بهرهگیری از انرژیهای تجدیدپذیر است و با سرمایهگذاری در تکنولوژیهای نوین، توانسته است مصرف برق بالا را به افزایش بهرهوری، توسعه صنعتی سبز، و رشد اقتصادی پیوند بزند.
کرهجنوبی: رشد خیرهکننده این کشور در چند دهه گذشته، بهشدت با افزایش مصرف برق همراه بوده است. گسترش صنایع الکترونیک، فناوری اطلاعات، و تولیدات سنگین، نیازمند مصرف انرژی بالا بود، اما این رشد همواره در بستر سیاستگذاریهای هوشمند و ارتقاء بازدهی انرژی انجام شده است.
این مثالها نشان میدهند که افزایش مصرف برق در ذات خود منفی یا مثبت نیست، بلکه این نحوه استفاده از برق و میزان بازدهی آن است که تعیین میکند این مصرف نشانه توسعه باشد یا اسراف. در واقع، کشورهایی که توانستهاند مصرف بالای انرژی را بهواسطه رشد تولید، بهبود کیفیت زندگی، افزایش بهرهوری و کاهش شدت انرژی (Energy Intensity) هدایت کنند، بهخوبی مصرف برق را در خدمت توسعه پایدار به کار گرفتهاند.
در نقطه مقابل، وضعیت کشورهای با مصرف بیرویه
در برخی کشورها، علیرغم مصرف بالای برق، توسعه چندانی رخ نداده است. این مسئله عمدتاً به دلیل ناکارآمدی در استفاده از منابع، نبود سیاستهای بهرهوری انرژی، و وجود یارانههای گسترده و غیرهدفمند رخ میدهد. در این کشورها، بخش قابل توجهی از انرژی صرف مصارف غیرمولد، اتلاف در شبکه توزیع، یا تجهیزات قدیمی و پرمصرف میشود. این وضعیت باعث میشود که افزایش مصرف نهتنها به توسعه منجر نشود، بلکه فشار مضاعفی بر منابع مالی و زیستمحیطی وارد آورد.
جایگاه ایران در این معادله
ایران نیز جزو کشورهایی است که مصرف برق بالایی دارد؛ بهویژه در ماههای گرم سال و در بخش خانگی. با این حال، شدت مصرف انرژی در ایران بالاست، به این معنا که برای تولید هر واحد تولید ناخالص داخلی (GDP)، انرژی بسیار بیشتری نسبت به میانگین جهانی مصرف میشود. این موضوع بهروشنی نشان میدهد که **مصرف بالای برق در ایران بهجای آنکه نشاندهنده توسعه باشد، بیشتر حاکی از ناکارآمدی در مصرف و سیاستگذاری انرژی است**.
یعنی اگرچه مردم ایران برق زیادی مصرف میکنند، اما نه در راستای تولید اقتصادی بالا، بلکه بیشتر در مصارف خانگی، سیستمهای سرمایشی ناکارآمد، و تجهیزات قدیمی که بازدهی پایین دارند. از سوی دیگر، پایینبودن تعرفه برق در سالهای گذشته موجب شده تا انگیزهای برای مصرف بهینه وجود نداشته باشد.
نتیجهگیری
مصرف بیشتر برق زمانی نشانه توسعه است که در راستای افزایش بازدهی، ارتقاء کیفیت زندگی، و رشد اقتصادی مولد باشد. در غیر این صورت، بهمعنای اتلاف منابع، افزایش وابستگی به یارانههای دولتی، و تحمیل فشار به زیرساختهای انرژی کشور خواهد بود.
در ایران، به جای صرفاً افزایش قیمت برق، دولت باید بهطور همزمان روی چند محور اقدام کند:
1. سرمایهگذاری در بهروزرسانی شبکههای برق و کاهش تلفات توزیع
2. آموزش همگانی و فرهنگسازی مداوم برای بهینهسازی مصرف
3. ارائه مشوق برای خرید تجهیزات کممصرف مانند کولر گازیهای اینورتر
4. حمایت از صنایع در جهت اصلاح الگوی مصرف و بهرهوری انرژی