EN
به روز شده در
کد خبر: ۴۷۴۸۹

ماجرای سرقت داربست‌ها!

​چندبار وقتی به داربست‌هایی که در حاشیه خیابان‌ها برای برگزاری مراسم ملی یا مذهبی برگزار می‌شد، شبانه دستبرد زدم و لوله‌های آهنی را به عنوان ضایعات فروختم، تصورکردم که کسی این موارد را پیگیری نمی‌کند و من هم شناسایی نمی‌شوم.

ماجرای سرقت داربست‌ها!

 

جوانی که مدتی قبل به اتهام سرقت داربست‌های اهالی یک محل در حوزه استحفاظی کلانتری شفای مشهد دستگیر شده بود با بیان ابراز ندامت از خلافکاری‌های خود گفت: قبول دارم من به همراه برادرم و با استفاده از خودروی پراید، داربست‌ها را سرقت کردیم اما قبل ازآن که از محل سرقت فرارکنیم ناگهان در محاصره نیروهای گشت انتظامی قرارگرفتیم چراکه اهالی محل این بار در کمین ما بودند و زمانی که برادرم داربست‌ها را باز کرد و به من داد تا درون خودرو جاسازی کنم، اهالی با پلیس تماس گرفته بودند و نیروهای انتظامی نیز خیلی سریع به محل رسیدند و ما را دستگیر کردند.

اما بدبختی‌های من از روزی شروع شد که با پیشنهاد یکی از همکلاسی‌هایم اولین نخ سیگار را لای انگشتانم گذاشتم و با یک احساس غرور کاذب دود آن را به گلویم فرو بردم. به خاطر معاشرت با همین دوستانم، درس و مدرسه را هم در دوران راهنمایی رها کردم و با آن‌ها به تفریح و خوشگذرانی رفتم.

یکی از همین خوشگذرانی‌ها مصرف موادمخدر سنتی بود. آن زمان من هم مانند خیلی از معتادانی که کارتن خواب و سارق شده اند، فکر می‌کردم آن‌هایی معتاد می‌شوند که قدرت و اراده‌ای ندارند و من هر زمان که دلم بخواهد دیگر به مواد مخدر حتی نگاه هم نمی‌کنم!

ولی طولی نکشید که نه تنها یک معتاد حرفه‌ای شدم، بلکه مصرف موادمخدر صنعتی را هم شروع کردم چراکه دیگر موادمخدر سنتی برایم لذتی نداشت. هزینه‌هایش نیز بالا بود. از سوی دیگر برای آن که تنها نباشم و از سرزنش‌های پدرم فرارکنم، برادرم را نیز با خودم به دورهمی‌های مصرف موادمخدر می‌بردم تا این که او نیز معتاد شد و حالا دیگر برای تامین هزینه‌ها مجبور شدیم دست به سرقت بزنیم.

پدرم پراید را برای ما خریده بود تا دو برادر با یکدیگر مسافرکشی کنیم ولی ما به خاطر اعتیادمان پشت فرمان چرت می‌زدیم و تا ظهر هم می‌خوابیدیم.

این بود که یک روز وقتی به داربست‌ها دستبرد زدیم و من دستگیر شدم برادرم را به پلیس معرفی نکردم اما بعد از آن که برادرم رضایت شاکی را گرفت، دوباره به سرقت‌های شبانه ادامه دادیم که بالاخره برای چندمین بار نیروهای کلانتری شفا ما را دستگیر کردند ولی دیگر نمی‌خواهم سرقت کنم وبسیار از خلافکاری‌های گذشته‌ام پشیمانم‌.

 پس از انجام تحقیقات گسترده‌ای که با دستور مستقیم سرگرد احسان سبکبار (رئیس کلانتری شفا) در این باره صورت گرفت، متهمان به دادسرای عمومی وانقلاب مشهد معرفی شدند.

برچسب ها

ارسال نظر

آخرین اخبار