EN
به روز شده در
کد خبر: ۶۰۶۱۲
در هفتمین جشنواره تئاتر «شهر»؛

نشست «حافظه‌ی تصویری شهر تهران» برگزار شد

سومین نشست از سلسله‌نشست‌های هفتمین جشنواره تئاتر «شهر» با عنوان «حافظه‌ی تصویری شهر تهران؛ از سیاه‌قلم‌های خسرو خورشیدی تا طراحی صحنه‌ی معاصر» در تماشاخانه ایرانشهر برگزار شد.

نشست «حافظه‌ی تصویری شهر تهران» برگزار شد

سومین نشست از سلسله‌نشست‌های هفتمین جشنواره تئاتر «شهر» با عنوان «حافظه‌ی تصویری شهر تهران؛ از سیاه‌قلم‌های خسرو خورشیدی تا طراحی صحنه‌ی معاصر» عصر شنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۴ در تماشاخانه ایرانشهر برگزار شد.

این نشست که به بازخوانی کتاب «آن روزگاران تهران» و بررسی موضوع «بازآفرینی فرهنگ شهری در هنرهای نمایشی» اختصاص داشت، با حضور خسرو خورشیدی، ایرج رامین‌فر، مجید میرفخرایی (به صورت برخط) و رضا مهدی‌زاده برگزار شد. اجرای نشست برعهده حامد مهربانی بود.

ایرج رامین‌فر در ابتدای نشست بیان کرد: «نقش آقای خورشیدی در ورود نگاه تازه به طراحی صحنه در تئاتر و سینمای ایران بی‌بدیل است. او تجربه‌هایی را که از ایتالیا با خود آورد، وارد فضای آموزشی کرد و باعث شد نسل ما با جریان‌های جدید طراحی صحنه آشنا شود. پیش از آن طراحان بزرگی داشتیم، اما فرصت بروز خلاقیت واقعی به آن‌ها داده نمی‌شد.»

او ادامه داد: «حضور خورشیدی در دانشکده پلی میان تئاتر قدیم و نگاه مدرن بود. ما با تصاویر، کتاب‌ها و روایت‌های او با طراحی صحنه جهانی آشنا شدیم و همین آموزش‌ها تأثیر مهمی در ارتقای تئاتر و سینمای ایران داشت. من همیشه افتخار می‌کنم که شاگرد ایشان بوده‌ام.»

رامین‌فر درباره کتاب «آن روزگاران تهران» اظهار کرد: «این کتاب خاطرات تهران قدیم را از طریق تصویر زنده می‌کند؛ مانند یک سناریوی تصویری که حال‌وهوای لاله‌زار و فضاهای از بین‌رفته شهر را دوباره پیش چشم می‌آورد. چنین منبعی در تاریخ هنر ایران کم‌نظیر است و برای دانشجویان طراحی صحنه بسیار ارزشمند است.»

او افزود: «مشکل بزرگ ما در سینما و تئاتر این است که تاریخ را نمی‌شناسیم. بدون شناخت معماری، سبک زندگی و روابط فرهنگی دوره‌ها، هیچ بازآفرینی درستی شکل نمی‌گیرد. سریال‌هایی می‌بینیم که قرار است درباره تهران قدیم باشند، اما انگار در کشوری دیگر می‌گذرند. بخش زیادی از معماری تهران هنوز وجود دارد، اما کمتر کسی می‌رود و آن را کشف می‌کند.»

رامین‌فر با اشاره به لزوم مطالعه میدانی گفت: «در خیابان لاله‌زار هنوز نشانه‌های معماری قدیمی وجود دارد؛ ساختمان وارتان، کافه‌ها، مغازه‌ها و جزئیاتی که باید دید و ثبت کرد. طراح صحنه باید جست‌وجوگر باشد و نه اینکه فقط به دکورهای بی‌هویت تکیه کند.»

او درباره تجربه ساخت فیلم با امکانات محدود توضیح داد: «در فیلم «کلاغ» تقریباً هیچ امکانات جدی نداشتیم. با چند کلاه و یک دکور ساده فضای دوره پهلوی را بازسازی کردیم. با قاب‌بندی و حرکت دوربین تلاش کردیم کمبودها دیده نشود. محدودیت نباید به ساخت فضاهای غیرایرانی منجر شود.»

رامین‌فر درباره اهمیت شناخت سبک زندگی افزود: «معماری قدیم بر اساس زندگی مردم طراحی شده بود؛ اندرونی، بیرونی، هشتی و روابط دقیق میان آدم‌ها. این جزئیات در فیلم‌های ما رعایت نمی‌شود. معماری فقط ساختمان نیست، روح زندگی در آن است؛ همان‌طور که سینمای ژاپن آن را دقیق نمایش می‌دهد.»

او درباره آثار خورشیدی گفت: «اسکیس‌ها و طراحی‌های او خودِ روایت‌اند؛ زبان مشترکی میان طراح و کارگردان. طراحی صحنه زمانی موفق است که تاریخ، زندگی و زیبایی‌شناسی کنار هم قرار بگیرند. گاهی برای اثر هنری باید از سند تاریخی فاصله گرفت، اما این فاصله نباید هویت را تخریب کند.»

رامین‌فر در پایان گفت: «تاریخ هویت ماست. اگر آن را نشناسیم، ریشه‌هایمان از بین می‌رود. نسل جوان باید با عکاسی، نوشتن و پژوهش، گذشته‌ی تهران را حفظ کند تا بازآفرینی‌های نمایشی ما هویت ایرانی داشته باشد.»

رضا مهدی‌زاده با اشاره به جایگاه خسرو خورشیدی، او را یکی از چهره‌های ماندگار فرهنگ و هنر ایران دانست و چهار نقطه عطف مهم در فعالیت‌های این هنرمند را تشریح کرد.

او توضیح داد که خورشیدی در دهه پنجاه، پس از تحصیل در آکادمی هنرهای زیبای چیچیتا در ایتالیا و همکاری با طراحان و سینماگران برجسته، به ایران بازگشت و برای نخستین‌بار آموزش آکادمیک طراحی صحنه را در دانشکده هنرهای دراماتیک بنیان‌گذاری کرد؛ اقدامی که پایه‌گذار جریان علمی و حرفه‌ای طراحی صحنه در ایران شد.

مهدی‌زاده سپس دهه شصت و سریال «سربداران» را از مهم‌ترین نقاط عطف فعالیت‌های خورشیدی دانست و گفت: «این سریال نمونه‌ای کم‌نظیر از تبدیل دانش و تجربه‌ای است که او از ایتالیا با خود آورده بود. در همان دوره، دو پروژه بزرگ «هزار دستان» و «سربداران» دو مسیر فکری متفاوت برای طراحان صحنه ایجاد کردند و تأثیر آن‌ها تا امروز ادامه دارد.»

او در ادامه به فعالیت‌های خورشیدی در اپرای متروپولیتن نیویورک اشاره کرد و افزود که کار کردن در این مرکز هنری معتبر، کنار طراحانی که امروز از بزرگان جهان‌اند، نشان‌دهنده توانایی حرفه‌ای کم‌نظیر اوست.

مهدی‌زاده یادآور شد که خورشیدی پس از بازگشت به ایران، در دهه هفتاد طراحی صحنه اپرای «بینوایان» به کارگردانی بهروز غریب‌پور را بر عهده گرفت؛ اجرایی که با بهره‌گیری از سازه‌های متحرک، پارچه، فولاد و مجسمه‌های انعطاف‌پذیر در فرهنگسرای بهمن روی صحنه رفت و یکی از ماندگارترین حافظه‌های تصویری تئاتر ایران را رقم زد.

مهدی‌زاده در بخش پایانی سخنان خود به کتاب «آن روزگاران تهران» پرداخت و گفت: «خورشیدی در سال ۱۳۸۹ با نگرانی نسبت به گسست نسل جدید از هویت تاریخی خود، حافظه بلندمدت شهری‌اش را فعال کرد و بیش از ۲۰۰ تابلو از تهران دهه‌های ۲۰، ۳۰ و ۴۰ خلق کرد؛ آثاری که بسیاری از آن‌ها هیچ سند تصویری دیگری ندارند. این تصاویر برخلاف عکس‌های تاریخی، مملو از جزئیات، روایت، شخصیت‌پردازی، نور و سایه‌اند و هر کدام زندگی و کنش مستقل خود را دارند. این آثار اکنون دقیق‌ترین سند موجود برای شناخت تهران قدیم هستند.»

خسرو خورشیدی در ادامه نشست، پس از پخش اسلایدهایی از طراحی‌هایش گفت: «این کتاب مجموعه‌ای از سیاه‌قلم‌هایی است که تصویری از تهران و طراحان صحنه و هنرمندانی ارائه می‌دهد که امروز بسیاری از آن‌ها دیگر وجود خارجی ندارند. این مجموعه سند و رفرنس مهمی است. شاگردانم از سه نسل مختلف امروز اینجا هستند و من به همه آن‌ها افتخار می‌کنم.»

او با اشاره به نخستین تجربه‌هایش از تئاتر تهران افزود: «سال ۱۳۳۶ یا ۱۳۳۷، زمانی که نوجوان بودم، سالن‌های قدیمی مثل سالن فردوسی را دیدم. صحنه آتش و پرده‌ها آن‌قدر برایم شگفت‌انگیز بود که نمی‌توانستم باور کنم چگونه در یک ساختمان دوره قاجار چنین صحنه‌هایی ساخته می‌شد.»

خورشیدی درباره دوره کاری‌اش در دهه ۶۰ گفت: «سال ۱۳۶۲ که کارم تمام شد، عملاً دستیاری نداشتم. آن دوره معنای دستیار با امروز فرق داشت. افتخار من این نیست که برای خودم کاری کرده‌ام؛ افتخارم این است که امروز دو جوان طراح کارشان را به جایی رسانده‌اند که باعث شادی من هستند.»

او درباره اهمیت ثبت خاطرات افزود: «این خاطرات برای تاریخ شفاهی طراحی صحنه ضروری‌اند. امیدوارم روزی این‌ها تبدیل به کتاب یا مستند شود. اینکه ما از تهران قدیم حرف می‌زنیم، فقط خاطره‌گویی نیست؛ سندهای ارزشمندی برای طراحان صحنه است.»

خورشیدی درباره خلق مجموعه سیاه‌قلم‌های «آن روزگاران تهران» توضیح داد: «۲۸ ساله بودم و عاشق معماری. می‌خواستم معماری بخوانم، اما گفتند ریاضی‌ام خوب نیست. به دانشکده کشاورزی تهران رفتم، اما به‌محض اینکه سالن تئاتر را دیدم، فهمیدم جای من اینجاست. تابستان‌ها برای اینکه خودم را ثابت کنم، در سالن‌ها کار می‌کردم.»

او درباره اهمیت طراحی تماشاخانه‌های تهران نیز گفت: «طراح صحنه باید بتواند یک زمان تاریخی را بازآفرینی کند؛ و اگر تاریخ معاصر باشد، وظیفه‌اش سنگین‌تر است. خیابان‌هایی مثل لاله‌زار از زیباترین خیابان‌های تهران بودند. پدرم همیشه می‌گفت باید ایران را بشناسی تا بتوانی از جهان لذت ببری.»

مجید میرفخرایی در پیام تصویری خود گفت: «کتاب آقای خورشیدی بسیار متفاوت است از اسکیس‌ها و کتاب‌های معماری معمول. دلیلش این است که حس و حال دارد؛ همان حس و حال شخص آقای خورشیدی که با قلمش روی کاغذ نشسته و به ما منتقل می‌شود.»

او افزود: «این کتاب فقط ثبت بناها نیست؛ به جزئیات پرداخته شده و نه فقط بناهای مهم تهران، بلکه رستوران‌ها، کافه‌ها، تئاترها و تمام حال‌وهوای شهر با سیاه‌قلم‌هایی ثبت شده که کمتر در هیچ اسکیسی دیده می‌شود.»

میرفخرایی درباره جایگاه خورشیدی گفت: «استاد زرین‌کوب تعبیر جالبی داشت: تاجر هنرمند، هنرمند تاجر و هنرمند واقعی. جناب خورشیدی هنرمند واقعی است؛ با تمام احساسش آموزش می‌دهد و با تعهد به تئاتر، سینما و شهرش نگاه می‌کند.»

او درباره اهمیت این کتاب برای شناخت تهران افزود: «دو نگاه به تهران داریم: نگاه هنرمندانه‌ای که یک طراح صحنه انجام می‌دهد و نگاه معماری و شهرسازی. شناخت هویت تهران برای ما طراحان صحنه بسیار مهم است.»

میرفخرایی در پایان گفت: «همه این حال‌وهواها در اسکیس‌های خورشیدی وجود دارد. تهران ایده‌آل‌ترین دوره‌اش دهه حافظه ۳۰ بوده؛ همان دوره‌ای که در این طرح‌ها می‌بینیم، از کافه‌ها تا تماشاخانه‌ها. ای کاش تهران همان‌طور زیبا می‌ماند. هنوز هم می‌توان بخش‌هایی را حفظ کرد و امیدوارم طراحان نسل جدید این میراث را جدی بگیرند.»

ارسال نظر

آخرین اخبار