شعر نو، پلی میان احساس و واژه
در میان روزمرگیهای پرشتاب، جوانان امروزی بیش از گذشته به دنبال واژههایی هستند که بیپرده احساسشان را بیان کند. شعر نو و محاورهای، با زبانی ساده اما عمیق، راه خود را به دل مخاطبان باز کرده است. درحالیکه ترجمههای شعرهای خارجی پرفروش شدهاند، شاعران نوپرداز ایرانی همچنان کمتر دیده میشوند؛ چهرههایی که آثارشان میتوانند مخاطبان را به دنیای شعر، نه از مسیر اجبار، که از دریچهی احساس و همدلی نزدیک کنند.

شعر از دیرباز همنشین احساسات انسان بوده است. کمتر کسی را میتوان یافت که از موسیقی کلمات و لطافت ابیات لذت نبرد. با این حال، بسیاری تنها در دوران مدرسه به سراغ شعرهای قدیمی میروند، زمانی که معلم ادبیات برای تفسیر و راهنمایی در کنارشان بود. امروزه، بسیاری از افراد به دلیل دشواری درک مفاهیم پنهان در اشعار کهن، از آنها فاصله گرفتهاند و به سمت شعرهایی میروند که زبان سادهتر و مفاهیم ملموستری دارد.
این روزها، کتابهای شعر نو و محاورهای، به ویژه ترجمههای اشعار شاعران خارجی، در میان جوانان محبوبیت زیادی پیدا کرده است. آثاری مانند «سین زدی ولی جواب ندادی»، «سیصد و شصت و پنج روز بدون تو» یا «حرفهایی که کاش میزدم»، کتابفروشیها و قدم به قدم خیابان انقلاب را تسخیر کرده. بااینحال، ایران شاعران توانمندی در حوزه شعر نو و محاورهای دارد که کمتر مورد توجه قرار گرفتهاند. برای نمونه، شعرهای نو ایرانی را مرور کنیم:
«خردههای تاریکی اثر گروس عبدالملکیان»
در سایه چیزی که نیست نشسته است
و چیزی که نیست را ورق میزند.
او تکهتکه بیدار میشود
و تکهتکه راه میافتد
و تکههای بسیارش مرگ را کلافه کرده است.
انگشت اشارهاش که از آسمان میگذرد
اجازه میگیرد
از او میپرسید:
غروب جز برای غمگین کردن به چه درد میخورد؟
همین پرسشی که پاسخ است
تا ابد زنده میماند
پس رهایش کن و بگذار برود.
«وقتی دلت میگیرد اثر سمیه محب زاده»
گاهی وقتها کمی از من بپرس
که آیا لبخند چهرهام، لبخند دلم هم هست؟
حواست باشد
من یاد نگرفتهام از غمهایم برایت بگویم
و شاید گاهی دلم نیاید اصلا
اما تو بپرس
آیا اشکی مخفی دارم؟
و از گلویم بپرس
درون خود بغضی، دادی، فریادی دارد یا نه؟!
«شعر پایان راه های موازی اثر آذر نادی»
در شهر خود چندیست میبینم که دیگر
یک آشنای سادهدل دور و برم نیست
دیگر به این دنیای سنگی خو گرفتهام
اندیشهی دنیا از این بهترم نیست.
در نوزدهمین جشنواره شعر فجر، برگزیدگان در بخشهای مختلف، از جمله شعر نو، کلاسیک و محاورهای معرفی شدند. در این میان، فاطمه گیلانی با شعر «آنقدر تلخ که فراموش میکنی شکلات است» یکی از برندگان بود:
کاری که زندگی با من کرد، زمستان با درخت نمیکند!
به هیچ چیز نمیتوانم تشبیهش کنم
مگر شکلات تلخ؛
آنقدر تلخ که فراموش میکنی شکلات است!
زندگی است دیگر...
طوری به دستوپایم پیچید
که زمستان به شاخهها.
همچنین، محمدرضا روزبه با شعر «تو رفتهای یا من» برگزیده شد:
دوباره نیستی و سر به سر، دلم ابریست؛
چقدر فاصله روییده از خودم تا من
کجا و از که بپرسم
تو رفتهای یا من؟
شعر نو این ظرفیت را دارد؛ جوانانی که با زبان سنگین و پیچیدهی شعرهای سخت ارتباط نمیگیرند، با دنیای شعر آشتی کنند. این سبک، با زبانی سادهتر اما عمیق، احساسات را بیواسطه بیان میکند و درک آن نیازی به پیشینه ادبی قوی ندارد. بیتردید، توجه به شاعران نوپرداز ایرانی میتواند راهی باشد برای کشف و درک زیباییهای شعر امروزی.