دلایلی برای زنده ماندن با مت هیگ
مت هیگ، نویسنده کتابخانه نیمهشب، در «دلایلی برای زنده ماندن» با صداقت از نبردش با افسردگی میگوید و امیدی واقعی به آنهایی که در تاریکی روحی گرفتارند، هدیه میدهد.

مت هیگ نویسندهای است که بیشتر با کتابخانه نیمهشب شناخته میشود، اما حالا این رمان محبوب، نهفقط روی کاغذ، بلکه روی صحنه تئاتر هم برای خودش جایی باز کرده است.
این شبها نمایشی بر اساس این کتاب در تهران روی صحنه رفته که نه فقط وفادار به روح داستان مانده، بلکه آنقدر در دل مخاطب جا باز کرده که توانسته امتیاز 4.3 را در تیوال کسب کند و نظرات مثبت زیادی را از آن خود کند.
برای خواندن مقایسه تئاتر و کتاب این جا کلیک کنید
داستان کتاب درباره دختری به اسم نوراست؛ او بین مرگ و زندگی فرصتی دریافت کرده تا تمامی حالتهایی که ممکن بود زندگیاش آن گونه پیش برود و تمام مسیرهایی که احتمال داشت برایش پیش بیاید را تجربه کند و یکی از آن دنیاها را برای زندگی کردن انتخاب کند.
اما این کتاب که نوید بخش ادامه دادن به زندگی و تسلیم نشدن است و به مخاطب این فکر را عرضه میکند که زندگی خودشان را با همه عیب و چالشهایش بپذیرند و برای زنده بودن ارزش قائل شده و فرصت زندگی را از دست ندهند.
کتابخانه نیمه شب با روایتی داستانگونه این نصیحتها را در قالبی جذاب که اصلا خسته کننده نیست به خورد مخاطب میدهد.
اما جالب است بدانید قبل از این که نویسنده بتواند چنین اثر امید بخشی بنویسد روزی خودش لیوان امیدش خالی تر از خالی بود و مثال بیابانی پر ترک تشنه سیراب شدن با قطرهای امید بود.
او کتابی به اسم دلایلی برای زنده ماندن دارد و بر خلاف اسم کتاب قرار نیست به شما دلایلی از زیباییهای زندگی یا ادامه دادن ارائه دهد.
بلکه نویسنده صادقانه از تمام مشکلات روحیاش و له شدن زیر وزنه افسردگی سخن میگوید.
او اعتراف میکند که غرق در مرداب افسردگی بود و هر چه قدر دست و پا میزد بیشتر در این منجلاب فرو میرفت.
این کتاب به افرادی که در شرایط سخت روحی به سر میبرند یادآوری میکند که تنها شخص عذاب کشیده زیر شکنجههای
بی رحمانه افسردگی نیستند و روح و روان هر کسی میتواند با ساده ترین یا پیچیده ترین مشکلات همچون هیزم به آتشی مهار نشدنی کشیده شود و دود این افسردگی تا مدتها باعث شود نفس کشیدن و زنده ماندن دشوار باشد.
حتی اگر حوصله خواندن کتاب را ندارید میتوانید به گوشهایتان اجازه بدید تا جملات را بشنود زیرا در برنامه کست باکس، چندین گوینده این کتاب را خوانش کردهاند.
این کتاب یک تفاوت اساسی دارد و آنهم این است که نویسنده سالها در جنگی نابرابر با هیولای عظیمالجثه افسردگی بوده است اما آن را شکست داده پس برای افرادی که دچار افسردگی هستند شنیدن تجربیات فردی شبیه خودشان که دست بر قضا حالش بالاخره بهتر شده امید بخشتر است.
شاید شنیدن حرف کسی که بخواهد با زور کلمات مثبت امید را به آنها تزریق کند آن چنان کارآمد نباشد برای همین شیوه روایت مت هیگ برای آنها مناسبتر است.
این نویسنده کتابهایش را در راستای کمک به افرادی مینویسد که نیازمند دریافت ذرهای انرژی هستند تا بتوانند یک روز دیگر را هم سپری کنند.
اگر احساس میکنید دلایل کمی برای وصله زدن شما به زندگی وجود دارد به این کتابها رجوع کنید و مطمئن باشید کلمات این کتاب با نخ و سوزن کوک محکمی بین شما و زندگی میزند.