کارزاری برای انحلال کامل فوتبال ایران؛ واکنش به فساد ساختاری در ورزش
در اقدامی بیسابقه، شهروندان علاقهمند به فوتبال کارزاری راهاندازی کردهاند که خواستار انحلال فوری تمام ساختارهای رسمی فوتبال در کشور شده است؛ شدت این مطالبه بازتاب نگرانی عمیق عمومی از فساد، تبانی و ناکارآمدی در فوتبال ایران است.

در روزهایی که ناکامی، حاشیه، و فساد به واژههای تکراری فوتبال ایران تبدیل شده، کارزاری با عنوان «درخواست منحل کردن فوتبال ایران برای همیشه» در سایت کارزار منتشر شده که در نوع خود بیسابقه است. طراحان این کارزار با لحنی صریح اعلام کردهاند: «فوتبال ایران دیگر قابل اصلاح نیست و باید از ریشه دوباره ساخته شود.»
این کارزار که از چهاردهم مهرماه ۱۴۰۴ آغاز شده، تا زمان تنظیم این گزارش بیش از 5000 امضا جمعآوری کرده است؛ عددی که از نظر معنایی، نماد یک خستگی جمعی از تکرار بحرانها و فسادهاست.
امضاکنندگان این طومار مجازی، دلیل اصلی درخواست خود را «فساد سیستمی و تبانی ساختاری» در فوتبال ایران عنوان کردهاند؛ جایی که پروندههای سنگین مالی، دخالت نهادهای غیرورزشی و بیثباتی مدیریتی، سایه خود را بر چمن سبز انداخته است. آنان در متن خود نوشتهاند فوتبال ایران دیگر نه سرگرمکننده است و نه افتخارآفرین، بلکه به بستری برای اتلاف سرمایههای عمومی و رواج بیاعتمادی تبدیل شده است.
فوتبال، از شور اجتماعی تا نهاد ناکارآمد
نکته مهم در میان امضاکنندگان، لحن تلخ و سرخوردهای است که بهوضوح نشان میدهد فوتبال در ذهن مردم دیگر جایگاه پیشین خود را ندارد. سالها پیش، فوتبال ایران یکی از معدود عرصههایی بود که میتوانست مردم را متحد کند و شور اجتماعی بیافریند؛ اما اکنون، آنچه از آن باقی مانده، رقابتهای فرسایشی میان مدیران، بدهیهای انباشته، و بیاعتمادی کامل به تصمیمگیریهای فدراسیون و باشگاههاست.
طراحان کارزار تأکید کردهاند هدفشان نابودی فوتبال نیست، بلکه «پاکسازی کامل و بازسازی بر پایه شفافیت و صداقت» است. به گفته آنان، راه نجات فوتبال ایران از مسیر تعطیلی موقت، تشکیل کمیسیون حقیقتیاب مستقل و آغاز دوباره ساختارها با حضور کارشناسان و نهادهای مدنی میگذرد.
مطالبهای نمادین یا جرقهای واقعی؟
این پرسش مطرح است که آیا چنین مطالبهای صرفاً یک واکنش احساسی به وضعیت موجود است یا میتواند به یک جنبش مدنی تبدیل شود؟ کارشناسان اجتماعی معتقدند که رشد چنین کارزارهایی نشانهای از بلوغ افکار عمومی است؛ مردمی که به جای خشونت یا بیتفاوتی، ابزار اعتراض قانونی را برگزیدهاند.
در مقابل، برخی منتقدان این حرکت را «شعارگرایانه و غیرعملی» میدانند و میگویند ساختار فوتبال ایران، هرچند بیمار، اما نیازمند اصلاح تدریجی است نه انحلال کامل.
چه این کارزار به موج بزرگی تبدیل شود و چه در سکوت بماند، یک حقیقت را آشکار کرده است: فوتبال ایران دیگر اعتماد عمومی ندارد. مردم نه به فدراسیون، نه به داوران و نه حتی به وعدههای قهرمانی تیمها باور ندارند و شاید همین بیاعتمادی، بزرگترین زنگ خطر برای نهادهای ورزشی کشور باشد؛ زنگ خطری که این بار نه از روی سکوها، بلکه از پشت صفحههای امضا و اعتراض به صدا درآمده است.