رامبد جوان: نگفتم ایران بهترین جای دنیاست
رامبد جوان در پادکست اثر پروانهای گفت: یک روزی هم با نگار حرفی زدیم به همدیگه، آقا ما آدمهای اهل مهاجرت نیستیم، همهش هم فکر میکنند ما ایران نیستیم، هر موقع از من خبری نیست فکر میکنند ما ایران نیستیم، نه ما ایرانیم همیشه، ما مدام در حال زندگی کردن تو این مملکتیم.
رامبد جوان بازیگر، برنامه ساز و مجری شناخته شده در پادکست اثر پروانهای درباره مسائل مختلف حرف زد. بخشهایی از حرفهای رامبد جوان انتخاب شده که جالب توجه است. (در نظر داشته باشید که این متن بر اساس نثر محاورهای است).
-من معتقدم که تولید کننده محصول فرهنگی و سرگرمی، وظیفهشه مسیری رو باز بکنه که مخاطب و مردم بیان دنبالش، اون قرار نیست بره دنبال مردم.
-مردم مدام در حال تغییر ذائقه و تغییر فکر هستند و مدام در حال رشدند، در نتیجه تو عین آب خوردن میتونی جا بمونی، و اون محصول تو میتونه یه چیز دمده بشه یا یه چیز دمدستی به حساب بیاد. بنابراین تو کار خودت رو بکن تو مسیر خودت رو باز کن و برو اونها میان.
-مدام باید در حال جوریدن و جستجو کردن باشی این روحیه جوریدن، ارتباط گرفتن، یاد گرفتن و یاد دادن وادارت میکنه که منقبض و فریز نشی.
-یه روز راجع به قول دادن حرف میزدیم، گفتم تنها قولی که همه میتونیم به هم بدیم اینه که قول میدم بمیرم، همه میتونیم به هم این رو قول بدیم.
-آدم به یه سنی میرسه، به یه جای میرسه، تو یه مقطعی داره زندگی میکنه که دیگه قطعیتی وجود نداره، هیچی رو نمیتونی راجع بهش محکم حرف بزنی.
-فکر میکنم مهمترین چیزی که در زندگیم بهش عمل کردم، فضای خانوادگیمه، من با زنم با بچهم، با مادرم، خواهرم، مادر زنم و ... با فضای خانوادگیم ارتباط خانوادگی دارم، من آدم خانوادهام، من بلدم در کارهای خانوادگی شرکت کنم، مهمان خانوادگی داشته باشم، من وقتی در خانه هستم با کیفیت هستم.
-من وقتی یه چیزی میگم چون میدونم که نگار (همسر رامبد جوان)، نوردخت (دخترش) و مامانم و اینها میشنون، میدونم که فردا باید تو چشم آنها نگاه کنم و اونها بگن که این مزخرف چی بود که رفتی گفتی؟ (خنده)
-فکر میکنم مهمترین چیز زندگیم فضای خانوادگیه.
رامبد جوان و امین محمدی مجری پادکست اثر پروانهای
بازیگری یا فیلمسازی؟
-بازیگری برای من خیلی کار سختیه، من بازیگری رو خیلی دوست ندارم، من عاشق کارگردانیام، اینقدر هم این رو برای خودم تکرار کردم دیگه برای خودم جا افتاده شبیه باوره.
-من عاشق فیلمسازیم، عاشق پشت دوربین وایستادنم، هر جا هم توی کارخودم جلوی دوربین رفتم اصلا انتخاب خودم نبوده، اینجوری شده که برای این که کار زودتر راه بیافته یا آدم مناسبش رو پیدا نکردم.
-بازیگری یک مغز دیگهای رو میخواد، ببین نگار جواهریان یک بازیگره، بازیگروار یا بازیگر طور هم دنیا رو نگاه میکنه، مدام در حال تحلیل، ضبط و نگاه کردن به موقعیتها و آدمها و ... کنش و واکنشهاییه که خیلی برای بازیگر اهمیت داره.
من روزهای که قراره بازیگری بکنم، جون میکنم تا بیام تو نقطهای که جلوی دوربین وایستم، نمیگم بلد نیستم، تواضع و اینهام نیست میگم چیزهای دیگهای برای من جذابه. بازیگری من رو به وجد و هیجان نمیاره.
عشق و ازدواج
-ببین هر آدمی تو زندگیش حق داره و میتونه که عاشق بشه، عشق توی زندگی همه ما هست، من جز آدمهای هستم که خیلی با علاقه میرم سراغ عشق و با علاقه هم میپذیرم همیشه اگر برام اتفاق بیافته.
-شاید زندگی اولی که من تشکیل دادم باید صبوری میکردم برای تصمیم گرفتن، یعنی باید بیشتر صبر میکردم تا بعد تصمیم به ازدواج بگیریم من و ماندانا در اون موقع، شاید عجله کردیم، ولی اصولا به نظرم این سهم زندگی منه.
-من اگر اون زندگیها و اون تصمیمها رو نمیگرفتم الان اینجایی که وایستادم نبودم، و من الان از اینجایی که وایستادم راضیم، نکتهام اینه، من پشیمونی ندارم.
-من نسبت به زندگی که کردم، تصمیمهایی که گرفتم پشیمونی ندارم، حتما به خیلیهاش نقد دارم، حتما خیلی چیزهاش رو میگم غلط بوده، ولی همین غلطهاست که من رو با تجربه میکنه، من رو فهیم میکنه، من رو یه کاری میکنه که عاقلانهتر تصمیم بگیرم. یا دیوانگیهام رو با جسارت، شدت و اعتماد بنفس بیشتری ارائه بدم.
-من موافقم «یار خوب تمام ماجراست»، آدم ترسو، آدم بخیل، آدم خسیس، آدم بی شور و هیجان، آدمی که خصلتهای بدش قدرتمند است، اگر یار تو باشه تو رو شبیه خودش میکنه، تو هم اونجوری میشی.
-ولی آدمی که زور داره، آدمی که دیونهس، جسوره، آدمی که تصمیم گیریهاش در لحظهای که باید قاطع باشه قاطع باشه و سعی میکنه دنیا رو بلبلعه و به همه چی حق بده در نهایت، تو رو شبیه خودش میکنه و اصولا بهت جسارت میده که تصمیم بگیری و انجام بدی.
-همه میتونیم خطا بکنیم، تو وقتی حق خطا کردن رو برای خودت و بقیه و دنیا قائل بشی، بنابر این به عنوان یک اصل ویک چیزی که جز زندگیه میپذیری. پس خطا وجود داره اوکی من خطا میکنم و بابتش هم عذرخواهی میکنم.
-این رو یاد بگیریم، خودت رو از اثرت جدا کن، محصولت یک چیزه، تو یک چیز دیگهای هستی.
خندوانه
-موقع تبلیغ برای تولیدات داخلی (در برنامه خندوانه) من جلوی دوربین هم گفتم، من گفتم من حتی یک دونه خودکار ایرانی هم توی خونهام نیست، ولی به عنوان برنامه ساز اینجا دارم میگم بیاین حمایت کنیم از محصول با کیفیت داخلی، گفتم هم از اینجا به بعد اگر خودمم هم یک محصولی ایرانی ببینم که با کیفیت است استفاده میکنم.
-من دارم برنامه سازی میکنم من دارم سعی میکنم چیزهای خوبی رو در بخشهای مختلف جامعه سرایت بدم، اینقدری که میفهمم خوبه.
-الان تبدیل شده به یه چیزی هر کی میخواهد هر چی بگه میگن (تو سوشال) فحشمون میدن! خوب بدن، چیزی که فکر میکنی درسته رو انجام بده، حتما یه کسانی پیدا میشن که اون کار تو رو دوست ندارن، سوشال هم شده محل استفراغ و بالا آوردن رو هم دیگه.
به این فکر کن که یه کاری کردی که یه جایی یکی (از این کارت) خشمگینه، دو حالت بیشتر نداره یا تو واقعا به اون حرف معتقدی پاش وایستا، [...] اگر میبینی اعتقادت نیست یا باید عذرخواهی بکنی. بگی آفا من قصدش رو نداشتم...
حاشیهها
-مثلا این که ما تو خندوانه راجع به ایران حرف زدیم و من بچهم رو در خارج از ایران به دنیا میارم، از دید من این دو تا با هم منافاتی نداره، من ایران رو دوست دارم، بچه من در اون زمان، در اون وضعیت، تصمیم خانوادگی این بود که این اتفاق بیاقته، من باید وایستم دونه دونه توضیح بدم که من اگربرم بچهم رو ...
-اولا من پاسپورت هیچ جای دنیا رو ندارم، من اقامت، پاسپورت کانادا رو ندارم، امریکا رو ندارم، هیچ جایی رو ندارم، من فقط ایرانیام، ماجرام هم نیست که به ایرانی بودن خودم فلان ...، اهل این شعارهام نیستم، من در این مملکت زندگی میکنم.
-یک روزی هم با نگار حرفی زدیم به همدیگه، آقا ما آدمهای اهل مهاجرت نیستیم، همهش هم فکر میکنند ما ایران نیستیم، هر موقع از من خبری نیست فکر میکنند ما ایران نیستیم، نه ما ایرانیم همیشه، ما مدام در حال زندگی کردن تو این مملکتیم.
-از زمان (اتفاقات) مهسا تا قبل از ضبط (سریال) وحشی، حدود 2 سال نگار ممنوع الخروج بود، بنابراین ما جایی نمیتونستیم بریم...
-من انتخابم همین جاست، من همینجا زندگی میکنم، هیچ وقت هم هیچ کس رو نه به مهاجرت تشویق میکنم، نه به موندن تشویق میکنم.
-من در برنامهام راجع به مملکت ایران، برنامه ساختم، حرف زدم، تشویق کردم به ایران دوستی توی گیومه، هیچ وقت هم نگفتم ایران جای خفنیه، ایران ایران جای باحالیه، ایران جای درخشانیه، کی این حرف رو زدیم؟
جمله دربیارین ببینیم، اگر من این حرف رو زدم عذر میخوام ولی من این حرف رو نزدم، من هیچ وقت نگفتم ایران بهترین جای دنیاست، هیچ وقت، ولی همیشه گفتم ایران رو دوست دارم، معلومه که دوست دارم، مملکتمه ...
-من نگفتم، اگر ویدئوش رو بیارن ببینم، میگم آقا راست میگین اونجا من این رو گفتم، اشتباه کردم ولی نگفتم ...
کار کردن با جوانان
-ببین آدمهای درجه یک، آدمهای گرونی هستن، دلیل هم داره گرونن، چون تضمین داره، تضمین داره کارشون و کیفیتشون و زمانبندیشون، یکی از نکات حرفهای بودن و درجه یک بودن یک آدم، محاسبه زمانشه.
-آدم حرفهای درست، حمایتت میکنه، زیر پات رو خالی نمیکنه.
-خانمها و آقایان حرفهای پیشکسوت واقعا یکی از وظایف همه ما که سالهاست داریم کار میکنیم، اضافه کردن نیروهای با استعداد و متعهد به این حرفه است، حتما باید در رو باز گذاشت که آدمها بیان تو ولی حتما باید بهشون سخت گیری هم کرد و چیزهای خوبی که بلدیم رو به شکل جدی بهشون یاد داد.
-و حتما هم باید بهشون اجازه بدیم جوری که خودشون میفهمن کار و دنیاشون رو تعریف کنن، یعنی نباید بهشون دیکته کنیم.
-به نظرم مهمترین چیزی که باید بهشون یادآوری کنیم اخلاق حرفهایه وگرنه نگاه حرفهای و خلاقیت رو باید بذاریم به عهده خودشون، باید بهشون یاد بدیم که باید متعهد باشن، باید مسئولیت پذیر باشن، باید خیلی منظم باشن، و مسئولیتی که بهشون داده میشه رو باید تا پای جان پاش واستن.
-ولی این که دوست دارن چه کارهای عجیبی بکنن حتما باید بگذاریم کارهای عجیبشون رو بکنن. باد پر و بال بدیم آدمها بپرن کارهای عجیب و غریب بکنن، به نفع همه مونه.
-آدمهای که از مدیریتشون میترسن به آدمها رو نمیدن. هرچقدر ارتباط عاطفیتر باشه آدمها بهتر حرف تورو گوش میدن.
منبع: عصر ایران