به روز شده در
کد خبر: ۳۳۰۶۷

محمود فرشچیان؛ محتشم باغ خیال

گروه فرهنگ و هنر آوش/ استاد به‌تمامی استاد؛ «محمود فرشچیان» حتی نامش از خیال‌انگیزترین داشته ایرانی «فرش» می‌آید که «رج به رج» و «تار به تار» و «پود به پودش»، نقش پردیس و بهشت است که لایه به لایه و دروازه‌ به دروازه آن پر شده است از رودهای روان و مرغان خوش‌الحان.

محمود فرشچیان؛ محتشم باغ خیال

مردی که امروز به کما رفت، خیال‌پردازی‌ست که نگارگری ایرانی را از کما به درآورد و عالم‌گیر کرد. کسی که خنیاگر رنگ‌هاست و پیچ‌وتاب نقش گل‌ها و زیبارویان عالم را می‌داند و چه پر طراوت‌اند شاخه‌ها که او کشید و چه خوش‌رنگ و بویند آهوهای ختنی که نقش زد و چه بلند بالایند سروهای ماهرویی که او خم گسیوانشان را رد زد. 

استاد به‌تمامی استاد؛ «محمود فرشچیان» حتی نامش از خیال‌انگیزترین داشته ایرانی «فرش» می‌آید که «رج به رج» و «تار به تار» و «پود به پودش»، نقش پردیس و بهشت است که لایه به لایه و دروازه‌ به دروازه آن پر شد است از رودهای روان و مرغان خوش‌الحان.

او نزدیک قرنی پیش به دنیا آمد، در زمستان شبی از بهمن ۱۳۰۸ در خانه‌ای که فرش، رؤیا نبود و پدرش آقا غلامرضا فرشچیان از بزرگان و صاحب‌منصبان فرش اصفهان بود، و این شهر خود از عهد شاه‌عباس، مظهری بود از گره تخیلِ خلاق با زندگی، و تجلی آن در همه‌جا بود، از کاشی گنبد مسجد شیخ لطف‌الله گرفته تا هنر دست صنعتگران میناکار و خاتم‌کار و منبت و معرق‌کار بازار شاهی.

0rEM7BZMh6ctwcWkztYBa4p36XWbcqonHCuKkitn

به برکت این سابقه بود که آقا غلامرضا دست فرزند را در ۴ سالگی گرفت و پیش استادکاران برد تا مشق فرش کند و بیاموزد که آنچه زیر پای ایرانیان است، حاصل دست رنجی گران است. کارگاه نقاشی میرزا آقا امامی که خود از سرآمدان اهل هنر بود، مأمن طفل ۴ ساله محمود شد؛ که میرزا آقا خود فرزند فخر سادات امامی اصفهان بود و دست‌وپنجه‌اش در هنر یگانه، و مقام استادی تمام داشت در جان‌دادن به عشاق و گل و مرغ و ماهی، آن قدر که بین نگار و نگاره فرقی نبود.

محمود تلمذ در محضر میرزا آقا امامی را آغاز کرد؛ استاد به استادی شاگرد کوچک خود پی برد و به پدرش توصیه کرد که راه او از نقاشی فرش جداست. محمود کوچک پس از آن که فُوت‌های استادی را از امام و عیسی بهادری دیگر استادش آموخت و از هنرستان هنرهای زیبای اصفهان فارغ‌التحصیل شد، راهی فرنگ گردید تا با سیر در هنر باشکوه سرزمین غرب، گوهری که از هنر شرق دارد را سنگ محک زده با نوترین فنون درآمیزد.

 

او در بازگشت از فرنگ سوغاتش هنر فاخری بود که از درونش می‌جوشید. چشمه‌هایی که بسیار رنگ داشت و بسیار طرح و بسیار نقش. این دردانه که او به همت خویش از دریای فرهنگ و شعر و هنر و عرفان ایرانی به کف آورد، آن قدر ممتاز بود که جهان را به تحسین او واداشت. این بود که نامش به‌عنوان هنرمند در فهرست روشنفکران قرن بیست و یکم قرار گرفت و مدال‌ها و تندیس‌های طلای بسیاری از آکادمی‌های هنر جهان را از آن خود کرد.

 یکی از پرکارترین آثار فرشچیان پنجمین روز آفرینش است. کاری که همه خلقت را به نظم در گردِ آفریدگار هستی‌بخش نشاند تا حمد و ثنا بگویند.

 آثارش بسیارند و الحق که او مصداق این بیت حافظ است که فرمود: «خیز تا بر کِلکِ آن نقاش، جان‌افشان کنیم/ کـ‌این همه نقشِ عجب در گردشِ پرگار داشت» (اگرچه غرض لسان الغیب از این بیت چیز دیگری است اما در وصف شاعر رنگ‌ها و محتشم خیال‌ها، فرشچیان هم می‌نشیند)

 در میان بسیار اثر او شیعیان جهان یک اثرش را بیشتر دیده‌اند و با آن هرم و گرمای عصرش گریسته‌اند. تابلویی که عصر عاشورا را بعد از واقعه به تصویر کشیده است و جان عشاق را مشتاق حضور در غربت آن روز می‌کند. همچنین است تابلوی دیگری از او با نام ضامن آهو که روایتی است از علی بن موسی‌الرضا که ضمانت شکار را پیش شکارچی می‌کند و شکارچی خود، شکارِ معرفت این واقعه است.

60435_420

امروز در خبرها آمده بود که حال محمود فرشچیان رو به وخامت گذاشته است و در بیمارستانی در آمریکا بستری است امید که از بستر برخیزد و سایه‌اش مستدام باشد.

 

 

 

ارسال نظر

آخرین اخبار