مسعود اطیابی؛ نجاتدهنده گیشه یا مقصر افت کیفیت سینما؟
اطیابی با فروش بالا، مسیر تولید در سینمای ایران را به سمت کمدیهای سبک سوق داده. نتیجه چه بوده؟ سینمای اجتماعی، با همه ظرفیتهای تاثیرگذاریاش، نادیده گرفته شده است.

در یکی از خبرها به عددی چشمگیر برخوردیم: «مسعود اطیابی، کارگردان پرکار سالهای اخیر، تنها در چهار سال گذشته ۶ فیلم روی پرده سینما داشته که بیش از ۱۹ میلیون نفر را به سالنها کشانده و نزدیک به ۸۵۰ میلیارد تومان به اقتصاد سینمای ایران تزریق کرده است.»
عددهای فروش فیلمها هم وسوسهانگیز هستند؛ از 50 میلیارد تا 270 میلیارد! و ۱۹ میلیون فروش بلیت آن هم در شرایطی که مردم دیگر مثل گذشته برای هر فیلمی به سالن نمیروند و ۸۵۰ میلیارد تومان در دورهای که تولید، پخش و اکران سینما با بحران مالی روبهرو است.
این نمیتواند بیاهمیت باشد اما این اعداد ما را به یک پرسش مهم میرساند: آیا باید اطیابی را بهخاطر این حجم از فروش و پول، برای سینمای ایران مفید بدانیم؟ پیش از پاسخ به این پرسش، یک سوال اساسیتر وجود دارد: آیا اطیابی با فیلمهای پرفروش به رشد سینمای ایران کمک کرده یا برعکس، باعث افت کیفیت فیلمها شد؟
این دو سوال دو زاویه متفاوت را میطلبند، اما هدف اصلی ما بررسی تأثیر مسعود اطیابی بر سینمای ایران است. خود اطیابی در گفتوگویی در سال ۱۴۰۲ گفته بود: «برای من خندیدن مردم مهم است، نه صرفاً فروش بالا. وقتی مردم کنار هم میخندند، تأثیر اجتماعی آن را نمیشود نادیده گرفت. فروش خوب، پویایی سینما را به دنبال دارد، اما مهمتر از آن، شادی مردم است.» حرفها جذاب است اما همانجا شاید مخاطب یاد ضربالمثل «دم خروس و قسم حضرت عباس» بیفتد؛ چراکه در عمل، همه فیلمهای اطیابی در سالهای اخیر از فرمولهای تکراری فروش تبعیت کردهاند: بازیگران پولساز، شوخیهای دمدستی و تلگرامی، موسیقی و رقصهای عامهپسند، فیلمنامههای سطحی با داستانهای یکخطی و موقعیتمحور. در واقع، هدف اصلی این آثار نه خلق معناست نه روایت داستانی؛ بلکه صرفاً ۲ ساعت سرگرمی است.
با این حال، حتی اگر نخواهیم نقش اقتصادی او را نادیده بگیریم، نباید از تبعات فرهنگی و اجتماعی آثارش غافل شد. اطیابی با فروش بالا، مسیر تولید در سینمای ایران را به سمت کمدیهای سبک سوق داده. نتیجه چه بوده؟ سینمای اجتماعی، با همه ظرفیتهای تاثیرگذاریاش، نادیده گرفته شده است.
فیلمسازان دغدغهمند برای تأمین سرمایه فیلم جدی بعدی خود، گاهی به ناچار به تولید یک کمدی پرفروش تن دادهاند تا بعد ازآن سراغ پروژههای جدیتر خود بروند؛ پروژههایی که ریسک بالای شکست تجاری دارند. سینمادار هم که با خود فکر میکند با بلیت 100 هزارتومانی چرا باید سالنش را به فیلمی اختصاص دهد که تضمینی برای پر شدن ندارد؟ مخاطب هم، در عمل، انتخابی ندارد؛ به جز همین کمدی.
حالا میتوان با شفافیت بیشتری به سوال اول برگشت: آیا اطیابی به سینمای ایران کمک کرده یا به آن لطمه زده؟ پاسخ شاید ترکیبی باشد: اطیابی بیشک در حفظ چرخه مالی سینما نقش داشته و سینماداران، بازیگران و تهیهکنندگان زیادی از فروش فیلمهایش نفع بردهاند.
شاید چرخه مالی را متوقف نکرده و این چرخه به او مدیون است اما در افت کیفیت فیلم های سینمای ایران و تضعیف جایگاه فیلمهای با محتوای جدیتر میتواند یکی از مقصران باشد.
اگر او فرمول موفقیتش را به سینمای اجتماعی هم تسری میداد، ما امروز با تنوع بیشتر و کیفیت بالاتری در گیشه مواجه بودیم و مخاطب ایرانی هم مجبور نبود فقط بخندد، بلکه حق انتخاب برای فکر کردن هم داشت.