نوژه؛ تجربهای تاریخی، هشداری برای امروز
کودتای نوژه در تیرماه ۱۳۵۹، اگرچه با شکست روبهرو شد؛ اما یادآور لحظهای تاریخیست که در آن امنیت، مشروعیت و مشارکت مردم به آزمون گذاشته شد. تجربهای که بازخوانیاش برای امروز، بیش از همیشه ضرورت دارد.

یک روز گرم تیرماه ۱۳۵۹، هنوز مردم از شوک جنگ کردستان و تنشهای مرزی خلاص نشده بودند که ناگهان خبر رسید گروهی از خلبانان نیروی هوایی قرار بر انفجاری در تهران داشتهاند و گویا قرار بر بمباران بوده است؛ اسمش شد «کودتای نوژه»؛ طرحی از دل پایگاه هوایی همدان، با هماهنگی حلقهای از نظامیان بازنشسته، سلطنتطلبها و شبکههایی در خارج از کشور. البته این عملیات هیچوقت اجرا نشد و در آخرین لحظات، اطلاعات عملیات به نهادهای امنیتی رسید، شبکه خنثی شد و بیش از صد نفر نیز بازداشت شدند.
اما کودتای نوژه فقط یک پرونده نظامی شکستخورده نبود، نه در آن زمان، نه امروز. بلکه لحظهای است که در آن میشود رد تقاطع امنیت و سیاست، مشروعیت و مردم، و تهدید و انسجام را کاملا دید، در واقع میشود فهمید جمهوری اسلامی، در همان سالهای اولیه تأسیس، با حجمی از فشار و تهدید مواجه شده آن هم در شرایطی که هنوز نظام سیاسی و امنیتی به طور کامل مستقر نشده بود.
بازخوانی نوژه تنها از منظر امنیتی مهم نیست، نوژه سندی است درباره رابطه مردم و قدرت در دوران گذار؛ وقتی هنوز ساختارها تثبیت نشده بودند و همه چیز در حال شکلگیری بود؛ کودتا شکست خورد، اما پرسشی مهم را برای همیشه در حافظه سیاست ایران ثبت کرد: در مواجهه با تهدید، چگونه میتوان هم امنیت را حفظ کرد، هم جمهوریت را؟
این پرسش امروز حتی ضروریتر از آن روزهاست. اگرچه در آن مقطع، تهدید، سخت و آشکار بود؛ حالا اما تهدیدها نرم، مزمن و خزندهاند؛ مشارکت پائین، بحران اعتماد عمومی هر روز بیشتر میشود، شکافهای گفتمانی و سیاستزدگی افراطیون هم بر طبل فاصله میان حاکمیت و مردم میکوبند. شاید امروز کسی از آسمان به تهران موشک نزند، اما اگر از دل جامعه امید زدوده شود، امنیت هم پایدار نخواهد ماند.
تجربه چهل سال گذشته نشان داده جمهوری اسلامی توان مدیریت تهدیدهای بیرونی را دارد چراکه برابر صدام ایستاد، با ترورهای منافقین مقابله کرد و از دل فتنههای امنیتی در خارج، سالم بیرون آمد. اما آنچه کمتر مورد توجه بوده، تهدیدهای درونی است؛ آنهایی که از دل نادیدهگرفتن نقد، محدودکردن رسانه و نشنیدن صدای مردم شکل میگیرند.
قوه عاقله نظام و دلسوزان بارها هشدار دادهاند امنیت ملی فقط با ابزار نظامی حاصل نمیشود. امنیت، بیش از هر چیز، به اعتماد اجتماعی نیاز دارد و اعتماد، با گفتوگو با مردم، شفافیت و با پذیرش تکثر بهدست میآید. اگر مردم احساس کنند شنیده میشوند، دیده میشوند و در تصمیمات نقش دارند، هیچ تهدیدی از جنس نوژه نمیتواند انسجام ملی را از هم بپاشد.
نوژه، بهما یاد داد هیچ نظامی، هرچقدر هم مشروع، از تهدید مصون نیست و بقای نظام، صرفاً به خنثیسازی تهدید وابسته نیست؛ بلکه به چگونگی مواجهه با مردم بستگی دارد. آن روز، امنیت با بازداشت متخلفان حفظ شد، اما امروز، امنیت را باید در صندوق رای، در آزادی رسانه و گفتوگوی ملی جستوجو کرد.
بیش از چهار دهه از آن کودتا گذشته و تهدید امروز دیگر از آسمان نمیآید؛ بلکه از ترکخوردگی های درون است. از مشارکت پائین در انتخابات، از مهاجرت نخبگان، از بیتفاوتی نسلی که حس نمیکند بخشی از آینده این کشور است.
در نهایت، همانطور که یک خلبان میتواند از آسمان شلیک کند، یک مسئول هم میتواند با بیتدبیری اعتماد مردم را نشانه برود و برعکس، همانطور که دستگاه امنیتی میتواند کودتا را ناکام بگذارد، دستگاه سیاست هم میتواند جامعه را بازسازی کند. به شرط آنکه تهدید را فقط در «دشمن بیرونی» نبینیم و اصلاح را فقط «مصلحت مقطعی» ندانیم.
حالا وقت آن است که با مرور نوژه، بهجای ترس، به تأمل برسیم. بهجای تکرار منطق امنیتی، به تجربه جمهوریت برگردیم. تجربهای که هم ریشه در انقلاب دارد، هم ظرفیت اصلاح در خود و اگر جدی گرفته شود، بزرگترین کودتا علیه ایران، نه از آسمان، بلکه از دل ناامیدی، بیاعتمادی و حذف مردم خنثی خواهد شد.