براندازی نرم «نسل زد»/ تنبلهای دیروز، یاغیان امروز
نسل زد، نسلی که تا همین یکی دو سال پیش به عنوان نسلی تنبل، متوقع و بیتفاوت نسبت به همهچیز شناخته و از طرف بزرگترها مورد انتقادهای پیش پا افتاده بود، ناگهان سربرآورده و خود را نسلی مطالبهگر نشان داده است که میتواند به تنهایی قواعد بازی را تغییر دهد و حتی دست به تغییر رژیمها بزند.

یوونه مورای، تحلیلگر آمریکایی، درباره بازیگری نسل زد در تغییر دولتها و حکومتها نوشته است: جوانان در سراسر جهان به خیابانها آمده مشت خود را به نشانه اعتراض گره کرده، در حال اعتراض هستند. آنها دولتها را به لرزه درآوردهاند و در دو سال گذشته حداقل در 4 مورد یعنی در سریلانکا، بنگلادش، نپال و ماداگاسکار حکومتها را ساقط کردهاند.
مورای معتقد است دلایل اعتراض نسل زدیها زیاد نیست. این نسل انبوهی از نارضایتیها را در دل دارند. آنان از نبود فرصتهای شغلی، شکاف بین فقیر و غنی ناراضی و از تلاش دولتها برای سانسور اینترنت خشمگین هستند.
اینکه آیا نتیجه اعتراضهای نسل زد منجر به روی کار آمدن حکومت دلخواه آنان شود، مشخص نیست اما آنچه قطعی است این بوده که نسل زدیها با دیدن کامیابی همنسلهای خود در سایر نقاط جهان ممکن است، انرژی بیشتری برای ایجاد تغییر در کشور خود داشته باشند.
ویژگیهای مشترک جنبشهای نسل زدی
اگر بخواهیم فهرستی از اعتراضهای آنها در دو سال گذشته گرد آوریم باید به اعتراضهای بنگلادش، فیلیپین، اندونزی، نپال، پرو، کنیا، مراکش و همچنین ماداگاسکار اشاره کرد. همه این کشورها در یک چیز اشتراک دارند: جمعیت جوان.
فرد هارتر، تحلیلگر آبزرور، نیز در تحلیل خود به مضمون مشترک اعتراض نسل زدیها در جهان پرداخته و نوشته، مضمون اصلی اعتراضات آنها فساد، نابرابری و بیکاری است. آنها که بین سالهای 1997 تا 2012 به دنیا آمدهاند، اولین نسلی هستند که میتوان از آنها به عنوان نسل دیجیتال نام برد. آنها هرگز زندگی بدون اینترنت را تجربه نکردهاند. به عنوان مثال، معترضان در مراکش و نپال اعتراضهای خود را از Discordکه یک برنامه چت مخصوص گیمرها است، سازماندهی میکردند.
بنا بر این تحلیل یکی دیگر از دلایل اعتراضهای نسل زد خودنمایی نخبگان از سبک زندگی لوکس خود در شبکههای اجتماعی است. در کنیا نمایندگان مجلس ویدیوهایی از خودروهای گرانقیمت خود را در تیکتاک بارگذاری کرده بودند که همین جرقه اعتراضات در این کشور را روشن کرد.
نسل زد همچنین انباری است از آرزوهای ناکام. آن دسته از آنان که نسبت به دیگران کمی بزرگتر هستند در دوران قرنطینههای کرونا شاهد رشد اقتصادی کند، تورم بالا و ریاضت مالی بودند و دوره بلوغ خود را در چنین شرایطی سپری کردند و اکنون نیز به عنوان تبعات اقتصاد کرونا زده کشورهای خود بیکاری بیشتری را نسبت به هر نسل دیگری تجربه میکنند. حتی درسخوانترین آنها نیز بیکار است.
به عنوان مثال بیش از یک سوم آفریقاییهای ۱۵ تا ۳۵ ساله بیکار هستند. یک سوم دیگر امنیت شغلی ندارند و فقط یک نفر از هر شش نفر حقوق ماهانه ثابت دریافت میکند. نتیجه این میزان بیکاری نیز مشخص است، آفریقا در خط مقدم اعتراضات نسل زد قرار گرفته است. آمارها نشان میدهد در طول یک سال گذشته بیش از 11 هزار مورد اعتراض در قاره سیاه رخ داده است در حالی آمار اعتراضات در همین قاره در سال 2004 فقط 317 مورد بود.
ضعفهای جنبشهای جوانان
با این حال جنبشهای نسل زدیها دچار یک ضعف بزرگ هم هست اغلب این جنبشها در ایجاد تغییر پایدار ناکام میمانند. این تا حدی به این دلیل است که آنها چشم انداز منسجمی برای آینده ندارند. درحالی که انقلابهای موفق قرن گذشته مانند انقلابهای روسیه و اتیوپی کاملا سازماندهی شده بودند و قادر به حذف رقبای خود بودند.
ضعف دیگر خیزشهای نسل زدی آسیبپذیر بودن آنها است. این نسل میتواند برای در امان ماندن از این ضعف از انقلاب مصر در سال 2011 درس بگیرد. انقلاب مصر یکی از اولین انقلابهایی بود که در آن شبکههای اجتماعی نقش زیادی داشت اما این انقلاب توسط ارتش این کشور ربوده و منجر به حکومت اقتدارگرای دیگری شد.
نیکلاس اوکز در مدرن دیپلماسی نیز به ضعف دیگری از جنبشهای نسل زد اشاره کرده و نوشته، یکی از مشکلات عمده این جنبشها بدون رهبر بودن آنها است. به نوشته او این ساختار بدون رهبر هم ضعف است و هم مزیت زیرا در کنار آنکه باعث میشود، حکومتها نتوانند چهره خاصی را هدف قرار دهند، باعث میشود مذاکره و سازماندهی بلندمدت نیز برای این جنبشها دشوار شود. نمونه آن را میتواند در جنبشهای بهار عربی مشاهده کرد که چهرههای شناخته شدهای را تولید کردند که میتوانستند با نهادها یا رسانههای بینالمللی تعامل داشته باشند. ناشناس بودن نسل زد از آنها در برابر سرکوب محافظت میکند اما توانایی آنها را برای تبدیل شدن به اصلاحات سیاسی محدود میکند.
چه آیندهای در انتظار جنبشهای نسل زد است
اما شاید حرف آخر را کریستین کاریل، تحلیلگر آمریکایی، در مجله فارن پالیسی زده باشد. او به آینده این جنبشها پرداخته و این سوال را مطرح کرده که اگر جنبشها و انقلابهایی که نسل زد میخواهند به نتیجه مطلوب نرسد، چه خواهد شد؟ بعد پاسخ میدهد نمونه آن را میتوان در سریلانکا دید. نسل جوان این کشور خواهان تغییر بود و این کار را انجام داد اما وقتی به نتیجه دلخواه خود نرسید، آنچه به بار آمد بدبینی به سیاست بود. تجربه اعتراضات در سالهای اخیر که مبنای آنها رسانههای اجتماعی بودند، نشان میدهد شبکههای اجتماعی برای ایجاد تغییر کافی نیستند و میتوانند به بدبینی و رکود منجر شوند. پس نسل زدیها اگر میخواهند موفق باشند باید نیم نگاهی هم به تجربیات نسلهای قبل و شیوههای آنان داشته باشند.